
عطار
بخش ۳۷ - در ختم حکایت
۱
بشرح جان اگر ادراک داری
قدم بر فرق هفت افلاک داری
۲
وگرنه با تو گفتم شرح اسرار
بود چون پیش اخشم بوی گلزار
۳
چه سود آید ازین آیینه داری
که پیش چشم کور آیینه داری
۴
تو شهبازی و مرغان خشم و شهوت
بپایت برنهادند بند غفلت
۵
زیند دست غفلت پای بگشای
بفرق سر ره بی سر به پیمای
نظرات