عطار

عطار

غزل شمارهٔ ۱

۱

چون نیست، هیچ مردی، در عشق، یار ما را،

سجاده، زاهدان را؛ درد و قُمار، ما را.

۲

جایی که جانِ مردان باشد —چُو گویْ— گَردان،

آن نیست جایِ رندان؛ با آن، چه کار ما را؟

۳

گر ساقیانِ معنی با زاهدان نِشینند،

مِی زاهدانِ رَه را؛ درد و خُمار ما را.

۴

درمانْش، مُخلصان را، دردَش، شِکستِگان را،

شادیْش، مُصلحان را، غم، یادگار، ما را.

۵

ای مدعی، کجایی تا مُلکِ ما بِبینی،

کز هرچه بود در ما، برداشت —یار— ما را.

۶

آمد خطاب، ذوقی از هاتفِ حقیقت؛

کِایْ خسته، چون بیابی اندوهِ زارِ ما را؟

۷

عَطّار، اَندَرین رَه، اندوهگین، فُروشُد،

زیراکه او —تَمامَ اسْت— اَنْدُهْ‌گُسار، ما را.

تصاویر و صوت

دیوان عطار به کوشش بدیع الزمان فروزانفر - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۱۳۹
دیوان عطار نیشابوری (قصاید، غزلیات، ترجیعات، ترکیبات و فتوت نامه) حواشی و تعلیقات م. درویش - فریدالدین عطار نیشابوری - تصویر ۱۴۲
دیوان غزلیات و قصاید عطار به کوشش دکتر تقی تفضلی - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۶۷

نظرات

user_image
سبحان محمدی
۱۳۹۳/۱۲/۱۳ - ۰۸:۵۵:۲۲
عطار انده این ره اندوه کش فرو شداین شکل صحیح مصرع اول بیت آخر می باشد.
user_image
سرنا خراسانی
۱۳۹۳/۱۲/۲۹ - ۰۷:۱۸:۵۵
من متن دیوان عطار را مورد بررسی قراردادم واین غزل به همین شکل صحیح است.منبع:دیوان عطار،تصحیح تقی تفضلی،ص87
user_image
ن و القلم
۱۳۹۴/۱۱/۰۲ - ۱۲:۱۳:۳۳
میزان بازی با "درد" در غزلیات عطار انسان را شگفت زده میکند.در این غزل بارها از "درد" استفاده شده که گاهی"Dord" است و گاهی"Dard" و گاهی هر دو میتواند باشد ولله العلم و هو العلیم!
user_image
میلاد سنایی
۱۳۹۴/۱۱/۲۳ - ۱۱:۱۴:۱۳
به نظر من در مصرع دوم از بیت دوم منظور شادروان عطار بزرگ ، رند خودشه. معنی اصلی رند مدنظرش نبوده. این مصرع با مصرع اول بیت اول ارتباط داره. رند اینجا در معنی عاشق بکار رفته.
user_image
زهرا جان نثاری لادانی
۱۳۹۵/۱۱/۰۷ - ۰۲:۵۸:۰۷
برداشت شخصی این بنده از غزل 1عطار با بکارگیری زبان رمزی و جهان‌بینیِ کنایی و ایهامی خود، خودش را در تقابل با کسانی قرار می‌دهد که تنها ادعای زهد و ریا دارند، اما در واقع اهل غش و فریبند. عطار از به کار گرفتن تازیانه زبان و فرود آوردن شلاق‌وار آن بر پیکر این جماعت به هیچ وجه فروگذار نمی‌کند و موضع خود را فاش می‌گوید. بنابراین در غزلیات عطار، کلماتی چون «پیر ما»، «لولی»، «ساقی»، «عاشق»، «ترسابچه»، «قلندر»، «قلّاش»، «رِند»، «درویش»، «دیر (مغان)»، «میخانه»، «خُمار»، و «کافر» به بافتی باز می‌گردد که در آن فرد دچار تحول درونی می‌شود و از مسجد می‌بُرد و سر به میخانه می‌گذارد، با اهل دل و معرفت واقعی (نه معرفت ظاهری و ناکارآمد که صرفاً موجب غرّه شدن فرد به خود می‌شود) همنشین و از خود بی‌خود می‌شود، خود را می‌شکند و فنا می‌شود. بر عکس، واژگانی چون «زاهد»، «مسجد»، «صومعه»، «کعبه»، «صوفی»، «خرقه»، «سالوس»، و «مدعی» به بافتی باز می‌گردد که فرد در آن فقط به پوسته خشک و ظاهری شریعت و دین دست یافته و هنوز به آن وارستگی و معرفت لازم نرسیده و کارهایش از روی ریا است.بنابراین، 1. چون نیست هیچ مردی در عشق، یار ما را سجاده زاهدان را، دُرد و قُمار ما راعطار خودش را در دنیای عشق (که ارتباطی با آن دنیای ظاهری شریعت ندارد) تنها و بی‌یاور می‌بیند و به این ترتیب با مقایسه خودش با زاهدانِ ریاکار ترجیح می‌دهد که سجاده را به همان ریاکاران وا گذارد و خودش با دُرد و قمار سر کند.2. جایی که جانِ مردان باشد چو گویِ گردان آن نیست جایِ رِندان، با آن چکار ما رادر دنیای ریاییِ شریعت‌ورزان، جان انسان‌ها مثل گوی چوگان دست‌بازیچه‌ای بیش نیست، و عطار چنین دنیایی را نمی‌خواهد، زیرا عطار در جرگه رِندان است و به آن دنیا تعلق ندارد.3. گر ساقیانِ معنی با زاهدان نشینند مِی زاهدانِ رَه را، دَرد و خُمار ما رادر این بیت، عطار با زبان کنایه سخن می‌گوید که دست بر قضا هر چه می‌نگری می‌بینی که شرایط به سود همان زاهدان ریایی است، به نحوی که حتی اگر فرض کنیم ساقی (پدر و مرشد روحانی و مورد علاقه عطار) به این زاهدان شراب بخوراند، سهم زاهدان از این شراب بخش سرمست‌کننده آن است و آنچه به عطار می‌رسد، صرفاً ته‌نشست‌های شراب است که بر درد و رنج او خواهد افزود و مایه مستی او نخواهد شد. البته می‌توان کنایه عطار را فهمید: به روال همیشه، حتی اگر زاهد بیاید و از دست ساقی شراب بخورد، روی شراب (ظاهر معنا که با شعفی پوسته‌ای همراه است) به او می‌رسد در حالی که تَهِ شراب (عمق معنا که همواره با درد عجین است) به عطار خواهد رسید. اینجا عطار رندانه ژرفا را در زیر سطح قربانی می‌کند تا سخنش در لفافه بماند و فقط اهل معنا ظرافت نهفته در آن را دریابند.4. درمانش مخلصان را، دَردش شکستگان را شادیش مصلحان را، غم یادگار ما رابه روال بیت قبلی، رُویِه شرابِ معنا شفایی ظاهری به همراه دارد، آن هم برای مخلصان و مصلحان (اما اینها فقط به زبان، مخلص و مصلحند و در عمل چنین نیستند)، اما درد و غم برای کسانی است که در خود شکسته‌اند.5. ای مدعی کجایی تا مُلکِ ما ببینی کز هرچه بود در ما، برداشت یار ما راعطار در این بیت، این مدعیانِ خوب‌نما را خطاب قرار می‌دهد و در رقابت و رویارویی با آنها می‌پرسد: «آیا سلطنت و دارایی ما را نمی‌بینید؟ آیا نمی‌بینید که هر چه داشتم یار از من گرفت؟» به بیان دیگر، عطار فقر و تهی شدن از خود و شکستن در خود را بالاترین سرمایه و مُلکت می‌داند. 6. آمد خطابِ ذوقی از هاتفِ حقیقت کِای خسته چون بیابی اندوهِ زارِ ما راوقتی عطار به این درجه از جان‌باختگی و فنای در یار می‌رسد، ندا از سروش می‌رسد که: «حالا با این اوصاف، اندوه و غمِ عطار را چگونه می‌یابی؟ آیا هنوز هم آن را مفلسی و فلاکت معنا می‎کنی؟»7. عطار اندرین رَه، اندوهگین فروشد زیرا که او تمام است، اَندُه گسار ما راسروش در ادامه مژده می‌دهد که عطار در راه فنا و معرفت حقیقی، «اندوهگین» و «اندوه» را می‌فروشد و اندوه از دل غمزدگان می‌بَرد، زیرا خودش مردی کامل و پیر طریقت است که اندوه و رنجش در ظاهر درد و بلا می‌نماید اما در باطن شادی و بهجت است.
user_image
مسعود
۱۳۹۶/۰۱/۱۴ - ۰۷:۴۲:۳۸
بسیار عالی ممنون از زحمات شما
user_image
مختار
۱۳۹۶/۱۰/۱۹ - ۱۳:۴۱:۰۷
بسیار عالی و تشکر از همه دوستان
user_image
یحیا راستگو
۱۳۹۷/۰۶/۲۶ - ۱۷:۲۳:۲۱
عطّار، اندرین ره، اندوهگین فرو شُد زیرا که او تمام است انده گسار ما رافرو شُدن در راه به معنی طی کردن راهه. غمگین هم قیده. اگر مفعول بود و فروختن بود باید اندوه میومد نه اندوهگین. شاعر میگه: عطار در این راه اندوهگین طی طریق می کند، زیرا که او به مثابه ی اندوه گسار برای ما کافی است.
user_image
ابراهیم
۱۳۹۸/۱۱/۰۲ - ۱۲:۱۲:۰۶
در بیت اخر حق باشاهین است ودر بیت:ای مدعی تا ملک ما ببینی کز هرچه بود در ما برداشت یار مارامنظور شاعر ازملک نباید دارایی باشد بلکه قرب و منزلت وملکت درست تر مینماید ودر بیت دوم شایسته است بعد از یار یک کاما گذاشته شود یعنی از هرچه که در من بود یار فقط من را خواست
user_image
محمود
۱۳۹۹/۰۳/۰۵ - ۱۸:۵۵:۱۳
بیت اول، خصوصا مصرع اول خوانش دیگری دارد که با معنی به نظر می آید. «چون» را به معنی چگونه، «یار» را به کسر «ر» و به معنی یارا و قابل و مصرع اول را سوالی بخوانیم: چگونه هیچ مردی یا کسی در عشق وزیدن هم توان من نیست؟ البته می توان این مصرع را خبری خواند با همان معنی بیشتر محتمل برای «چون». ولی فکر می کنم یار را باید به کسر و به معنی توانا برداشت کرد:‌ چون کسی در عشق هم توان من نیست و یارایی من را ندارد...عطار آنچنان که دوست دیگری گفت با درد و دُرد چنان بازی ظریف کلامی می کند. بی راه نیست تصور به کار گیری چنان هنری در گوشه ای دیگر
user_image
محمدرضا
۱۳۹۹/۰۴/۲۰ - ۲۱:۵۸:۱۲
سلام لطفا تشریح بیت ها را هم بگذارید من به شخصه خیلی شعر ها را از این سایت میخونم ولی معانیش را نمیفهمم
user_image
امیر محمدزاده
۱۳۹۹/۰۶/۱۵ - ۱۴:۱۲:۳۷
باسلام و عرض ادب و احترام... خسته نباشید...واقعا هم اشعار و حاشیه ها قابل استفاده است...بنده دیوان عطارم به تصحیح سعید نفسی است داشتم مقایسه می کردم این شعررا که در دیوان چاپ شده و شعری که شما تایپ کردید اشتباه و اشکالاتی وجود دارد اشکالاتی مانند تفاوت واژگان، تعداد ابیات، ترتیب ابیات و.... لطفا مرا راهنمائی فرمایید کدام یک درست است خیلی متشکرم.
user_image
Hassan Haddadi
۱۴۰۱/۰۱/۲۶ - ۰۲:۰۱:۵۰
۲۵ فروردین روز بزرگداشت " عطار" گرامی باد
user_image
Erfan Fatemi -Anaraki
۱۴۰۱/۰۷/۱۱ - ۱۶:۲۷:۰۰
درود شرح معنی و تفسیر این شعر را کجا میشه پیدا کرد من شعر را اینگونه با کلماته فارسی قدیم نمیگیرم اگر کسی میتونه کمکم کنه سپاس گذار میشم.