عطار

عطار

غزل شمارهٔ ۱۰

۱

در دلم بنشسته‌ای بیرون میا

نی برون آی از دلم در خون میا

۲

چون ز دل بیرون نمی‌آیی دمی

هر زمان در دیده دیگرگون میا

۳

چون کست یک ذره هرگز پی نبرد

تو به یک یک ذره بوقلمون میا

۴

غصه‌ای باشد که چون تو گوهری

آید از دریا برون بیرون میا

۵

سرنگون غواص خود پیش آیدت

تو ز فقر بحر در هامون میا

۶

گر پدید آیی دو عالم گم شود

بیش از این ای لولو مکنون میا

۷

نی برون آی و دو عالم محو کن

گو برون از تو کسی اکنون، میا

۸

چون تو پیدا می‌شوی گم می‌شوم

لطف کن وز وسع من افزون میا

۹

چون به یک مویت ندارم دست رس

دست بر نه برتر از گردون میا

۱۰

چون ز هشیاری به جان آمد دلم

بی‌شرابی پیش این مجنون میا

۱۱

بدرهٔ موزون شعرت ای فرید

بستهٔ این بدرهٔ موزون میا

تصاویر و صوت

دیوان عطار به کوشش بدیع الزمان فروزانفر - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۱۴۴

نظرات

user_image
نادر..
۱۳۹۶/۰۱/۱۷ - ۰۶:۳۹:۰۷
چالشی زیبا و ناگزیر..عاشق، معشوق را به تمامی برای خود می خواهد .عاشق، همه چیز را به تمامی برای معشوق می خواهد ..عاشق و معشوق در "عشق" محو می شوند ...
user_image
هیچکس بی نام
۱۳۹۹/۰۳/۰۲ - ۱۵:۲۲:۲۲
جالبه یکی به عظمت و بزرگی عطار میفرماید چون تو پیدا میشوی گم می شوملطف کن وز وسع من افزون‌میا
user_image
مریم
۱۳۹۹/۰۳/۰۸ - ۱۶:۳۱:۳۵
چقدر قشنگه این نزاعی که عطار با خودش داره مثل این بیت هاگر پدید آیی دو عالم گم شودبیش از این ای لولو مکنون میانی برون آی و دو عالم محو کنگو برون از تو کسی اکنون، میا
user_image
فرید حامد
۱۳۹۹/۰۷/۲۳ - ۰۱:۳۶:۴۵
تو ز فقر بحر در هامون میادر این بیت "قعر" به جای "فقر" درست تر نیست؟در یک نسخه چاپی هم فقر دیدم ولی نتوانستم ارتباطش را درک کنم.