عطار

عطار

غزل شمارهٔ ۱۱

۱

ای عجب دردی است دل را بس عجب

مانده در اندیشهٔ آن روز و شب

۲

اوفتاده در رهی بی پای و سر

همچو مرغی نیم بسمل زین سبب

۳

چند باشم آخر اندر راه عشق

در میان خاک و خون در تاب و تب

۴

پرده برگیرند از پیشان کار

هر که دارند از نسیم او نسب

۵

ای دل شوریده عهدی کرده‌ای

تازه گردان چند داری در تعب

۶

برگشادی بر دلم اسرار عشق

گر نبودی در میان ترک ادب

۷

پر سخن دارم دلی لیکن چه سود

چون زبانم کارگر نی ای عجب

۸

آشکارایی و پنهانی نگر

دوست با ما، ما فتاده در طلب

۹

زین عجب تر کار نبود در جهان

بر لب دریا بمانده خشک لب

۱۰

اینت کاری مشکل و راهی دراز

اینت رنجی سخت و دردی بوالعجب

۱۱

دایم ای عطار با اندوه ساز

تا ز حضرت امرت آید کالطرب

تصاویر و صوت

دیوان غزلیات و قصاید عطار به کوشش دکتر تقی تفضلی - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۸۶
دیوان عطار به کوشش بدیع الزمان فروزانفر - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۱۴۵
دیوان عطار نیشابوری (قصاید، غزلیات، ترجیعات، ترکیبات و فتوت نامه) حواشی و تعلیقات م. درویش - فریدالدین عطار نیشابوری - تصویر ۵۷۷

نظرات

user_image
فضل الله شهیدی
۱۳۹۳/۰۴/۱۵ - ۰۸:۱۴:۴۹
ای عجب دردی است دل را بس عجبمانده در اندیشهٔ آن روز و شب..............زین عجب تر کار نبود در جهانبر لب دریا بمانده خشک لب غزلی است پرمعنا وجالب از عطار
user_image
نادر..
۱۴۰۲/۰۶/۲۲ - ۱۳:۱۷:۲۱
دوست با ما ما فتاده در طلب!..