
عطار
غزل شمارهٔ ۱۱۵
۱
آفتاب رخ تو پنهان نیست
لیک هر دیده محرم آن نیست
۲
هر که در عشق ذره ذره نشد
پیش خورشید پایکوبان نیست
۳
ذره میشو هوای جانان را
که به جانان رسیدن آسان نیست
۴
مرد جانان نهای مکن دعوی
زانکه نامرد مرد جانان نیست
۵
شادی وصل تو کسی یابد
که درین وادیش غم جان نیست
۶
تا که دردی نیایدت پیدا
هرچه دیگر کنی تو درمان نیست
۷
سر درین راه باز و پا در نه
زانکه ره را امید پایان نیست
۸
تن بزن چند گویی ای عطار
هر کسی مرد این بیابان نیست
تصاویر و صوت


نظرات