
عطار
غزل شمارهٔ ۱۲۹
۱
تا گل از ابر آب حیوان یافت
گرد خود صد هزار دستان یافت
۲
زره ابر گشت پیکان باز
جوشن آب زخم پیکان یافت
۳
گل خندان چو برفکند نقاب
ابر را زار زار گریان یافت
۴
چون صبا چاک کرد دامن گل
نافهٔ مشک در گریبان یافت
۵
ای نگاری که هر که دید رخت
از رخ جانفزای تو جان یافت
۶
به دل و جان تو را که جان و دلی
هر که فرمان ببرد فرمان یافت
۷
می گلرنگ خور به موسم گل
که گل تازهروی باران یافت
۸
میخور و شاد زی که خوشتر ازین
یک نفس در دو کون نتوان یافت
۹
می به عطار ده به سرخی لعل
که زمی جان چو در درخشان یافت
تصاویر و صوت



نظرات
سید محسن