
عطار
غزل شمارهٔ ۱۳۷
۱
آتش سودای تو عالم جان در گرفت
سوز دل عاشقان هر دو جهان در گرفت
۲
جان که فرو شد به عشق زندهٔ جاوید گشت
دل که بدانست حال ماتم جان در گرفت
۳
از پس چندین هزار پرده که در پیش بود
روی تو یک شعله زد کون و مکان در گرفت
۴
چون تو برانداختی برقع عزت ز پیش
جان متحیر بماند عقل فغان در گرفت
۵
بر سر کوی تو عشق آتش دل برفروخت
شمع دل عاشقان جمله از آن در گرفت
۶
جرعهٔ اندوه تو تا دل من نوش کرد
زآتش آه دلم کام و زبان در گرفت
۷
تا که ز رنگ رخت یافت دل من نشان
روی من از خون دل رنگ و نشان در گرفت
۸
جان و دل عاشقان خرقه شد اندر میان
زانکه سماع غمت در همگان در گرفت
۹
راست که عطار داد حسن و جمال تو شرح
سینه برآورد جوش دل خفقان در گرفت
تصاویر و صوت





نظرات
کیانوش پدرود
محمد طهماسبی