عطار

عطار

غزل شمارهٔ ۱۴۲

۱

ای چو چشم سوزن عیسی دهانت

هست گویی رشتهٔ مریم میانت

۲

چون دم عیسی‌زنی از چشم سوزن

چشمهٔ خورشید گردد جان فشانت

۳

آنچه بر مریم ز راه آستین زد

می‌توان یافت از هوای آستانت

۴

ماه کو از آسمان سازد زمینی

بر زمین سر می‌نهد از آسمانت

۵

نقد صد دل بایدم در هر زمانی

بر امید صید زلف دلستانت

۶

گرچه غلطان است در پای تو زلفت

هم سری جز زلف نبود یک زمانت

۷

گر سخن چون زهر گویی باک نبود

کان شکر دایم بماند در دهانت

۸

ور سخن خوش گویی ای جان و جهانم

بنده گردد بی سخن جان و جهانت

۹

من روا دارم که کام من برآید

ور فرو خواهد شدن جانم به جانت

۱۰

نیست جز دستان چو زلفت هیچ کارم

زانکه دیدم روی همچون گلستانت

۱۱

گر به دستانی به دست آرد فریدت

در فشاند در سخن همچون زبانت

تصاویر و صوت

دیوان غزلیات و قصاید عطار به کوشش دکتر تقی تفضلی - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۱۷۰
دیوان عطار به کوشش بدیع الزمان فروزانفر - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۲۲۱

نظرات

user_image
نادر..
۱۳۹۶/۱۲/۰۲ - ۲۲:۲۲:۳۱
نقد صد دل بایدم در هر زمانی،بر امید صید زلف دلستانت..
user_image
سید محسن
۱۳۹۹/۰۸/۲۱ - ۱۱:۳۴:۲۶
درود بر ادیبانهمسری جز زلف نبود یک زمانتدرست است