عطار

عطار

غزل شمارهٔ ۱۵۴

۱

پیر ما بار دگر روی به خمار نهاد

خط به دین برزد و سر بر خط کفار نهاد

۲

خرقه آتش زد و در حلقهٔ دین بر سر جمع

خرقهٔ سوخته در حلقهٔ زنار نهاد

۳

در بن دیر مغان در بر مشتی اوباش

سر فرو برد و سر اندر پی این کار نهاد

۴

درد خمار بنوشید و دل از دست بداد

می‌خوران نعره‌زنان روی به بازار نهاد

۵

گفتم ای پیر چه بود این که تو کردی آخر

گفت کین داغ مرا بر دل و جان یار نهاد

۶

من چه کردم چو چنین خواست چنین باید بود

گلم آن است که او در ره من خار نهاد

۷

باز گفتم که اناالحق زده‌ای سر در باز

گفت آری زده‌ام روی سوی دار نهاد

۸

دل چو بشناخت که عطار درین راه بسوخت

از پی پیر قدم در پی عطار نهاد

تصاویر و صوت

دیوان عطار به کوشش بدیع الزمان فروزانفر - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۲۲۷
دیوان غزلیات و قصاید عطار به کوشش دکتر تقی تفضلی - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۱۷۹

نظرات