عطار

عطار

غزل شمارهٔ ۱۶۰

۱

هر آن دردی که دلدارم فرستد

شفای جان بیمارم فرستد

۲

چو درمان است درد او دلم را

سزد گر درد بسیارم فرستد

۳

اگر بی او دمی از دل برآرم

که داند تا چه تیمارم فرستد

۴

وگر در عشق او از جان برآیم

هزاران جان به ایثارم فرستد

۵

وگر در جویم از دریای وصلش

به دریا در نگونسارم فرستد

۶

وگر از راز او رمزی بگویم

ز غیرت بر سر دارم فرستد

۷

چو در دیرم دمی حاضر نبیند

ز مسجد سوی خمارم فرستد

۸

چو دام زرق بیند در برم دلق

بسوزد دلق و زنارم فرستد

۹

چو گبر نفس بیند در نهادم

به آتشگاه کفارم فرستد

۱۰

به دیرم درکشد تا مست گردم

به صد عبرت به بازارم فرستد

۱۱

چو بی کارم کند از کار عالم

پس آنگه از پی کارم فرستد

۱۲

چو در خدمت چنان گردم که باید

به خلوت پیش عطارم فرستد

تصاویر و صوت

دیوان عطار به کوشش بدیع الزمان فروزانفر - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۲۳۱
دیوان عطار به اهتمام و تصحیح تقی تفضلی - فرید الدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۲۱۵

نظرات