
عطار
غزل شمارهٔ ۱۶۴
۱
در زیر بار عشقت هر توسنی چه سنجد
با داو ششدر تو هر کم زنی چه سنجد
۲
چون پنجههای شیران عشق تو خرد بشکست
در پیش زور عشقت تر دامنی چه سنجد
۳
جایی که کوهها را یک ذره وزن نبود
هیهات میندانم تا ارزنی چه سنجد
۴
جایی که صد هزاران سلطان به سر درآیند
اندر چنان مقامی چوبکزنی چه سنجد
۵
جانهای پاکبازان خون شد درین بیابان
یک مشت ارزن آخر در خرمنی چه سنجد
۶
چون پردلان عالم پیشت سپر فکندند
با زخم ناوک تو هر جوشنی چه سنجد
۷
جان و دلم ز عشقت مستغرقند دایم
در عشق چون تو شاهی جان و تنی چه سنجد
۸
چون ساکنان گلشن در پایت اوفتادند
عطار سر نهاده در گلخنی چه سنجد
تصاویر و صوت

نظرات