
عطار
غزل شمارهٔ ۱۶۶
۱
حدیث عشق در دفتر نگنجد
حساب عشق در محشر نگنجد
۲
عجب میآیدم کین آتش عشق
چه سودایی است کاندر سرنگنجد
۳
برو مجمر بسوز ار عود خواهی
که عود عشق در مجمر نگنجد
۴
درین ره پاک دامن بایدت بود
که اینجا دامن تر درنگنجد
۵
هر آن دل کآتش عشقش برافروخت
چنان گردد که اندر بر نگنجد
۶
دلی کز دست شد زاندیشهٔ عشق
درو اندیشهٔ دیگر نگنجد
۷
برون نه پای جان از پیکر خاک
که جان پاک در پیکر نگنجد
۸
شرابی کان شراب عاشقان است
ندارد جام و در ساغر نگنجد
۹
چو جانان و چو جان با هم نشینند
سر مویی میانشان درنگنجد
۱۰
رهی کان راه عطار است امروز
در آن ره جز دلی رهبر نگنجد
تصاویر و صوت





نظرات
جواد
عباس
امیرعلی داودپور