
عطار
غزل شمارهٔ ۱۸
۱
دم مزن گر همدمی میبایدت
خسته شو گر مرهمی میبایدت
۲
تا در اثباتی تو بس نامحرمی
محو شو گر محرمی میبایدت
۳
همچو غواصان دم اندر سینه کش
گر چو دریا همدمی میبایدت
۴
از عبادت غم کشی و صد شفیع
پیشوای هر غمی میبایدت
۵
اشک لایقتر شفیع تو از آنک
هر عبادت را نمی میبایدت
۶
تنگدل ماندی، که دل یک قطره خونست
عالمی در عالمی میبایدت
۷
تا که این یک قطره صد دریا شود
صبر صد عالم همی میبایدت
۸
هر دو عالم گر نباشد گو مباش
در حضور او دمی میبایدت
۹
در غم هر دم که نبود در حضور
تا قیامت ماتمی میبایدت
۱۰
در حضورش عهد کردی ای فرید
عهد خود مستحکمی میبایدت
تصاویر و صوت

نظرات
احسان صبا
احسان صبا
پاسخ تان جناب دستلاف عزیز