عطار

عطار

غزل شمارهٔ ۱۹۵

۱

هرچه نشان کنی تویی، راه نشان نمی‌برد

وآنچه نشان‌پذیر نی، این سخن آن نمی‌برد

۲

گفت زبان ز سر بنه خاک بباش و سر بنه

زانک ز لطف این سخن، گفت زبان نمی‌برد

۳

در دل مرد جوهری است از دوجهان برون شده

پی چو بکرده‌اند گم کس پی آن نمی‌برد

۴

ماه رخا رخ تو را پی نبرد به هیچ روی

هر که به ذوق نیستی راه به جان نمی‌برد

۵

زنده بمردم از غمت خام بسوختم ز تو

تا به کی این فغان برم نیز فغان نمی‌برد

۶

یک سر موی ازین سخن باز نیاید آن کسی

کو بدر تو عقل را موی کشان نمی‌برد

۷

آنچه فرید یافتست از ره عشق ساعتی

هیچ کسی به عمر خود با سر آن نمی‌برد

تصاویر و صوت

دیوان عطار به کوشش بدیع الزمان فروزانفر - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۲۵۰
دیوان غزلیات و قصاید عطار به کوشش دکتر تقی تفضلی - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۲۰۷
دیوان عطار به اهتمام و تصحیح تقی تفضلی - فرید الدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۲۴۰

نظرات

user_image
دل
۱۳۹۸/۰۱/۲۸ - ۲۲:۲۲:۴۱
بیت ماقبل آخر، با توجه به معنی شعر «باز نیابد» درست‌تر به نظر میرسه، «باز نیاید» احتمالا اشتباه باشه.