
عطار
غزل شمارهٔ ۲
۱
ز زلفت زنده میدارد صبا انفاس عیسی را
ز رویت میکند روشن خیالت چشم موسی را
۲
سحرگه عزم بستان کن صبوحی در گلستان کن
به بلبل میبرد از گل صبا صد گونه بشری را
۳
کسی با شوق روحانی نخواهد ذوق جسمانی
برای گلبن وصلش رها کن من و سلوی را
۴
گر از پرده برون آیی و ما را روی بنمایی
بسوزی خرقهٔ دعوی بیابی نور معنی را
۵
دل از ما میکند دعوی سر زلفت به صد معنی
چو دلها در شکن دارد چه محتاج است دعوی را
۶
به یک دم زهد سی ساله به یک دم باده بفروشم
اگر در باده اندازد رخت عکس تجلی را
۷
نگارینی که من دارم اگر برقع براندازد
نماندزینت و رونق نگارستان مانی را
۸
دلارامی که من دانم گر از پرده برون آید
نبینی جز به میخانه ازین پس اهل تقوی را
۹
شود در گلخن دوزخ طلب کاری چو عطارت
اگر در روضه بنمایی به ما نور تجلی را
تصاویر و صوت




نظرات
فرهاد اشتری
رضا احمدی
منصور
منصور
ن و القلم
زهرا جان نثاری لادانی
جعفر مصباح
جعفر مصباح
nabavar
میلاد
میلاد
میــــرِ سلطان احمـــد
موسی عبداللهی