عطار

عطار

غزل شمارهٔ ۲۱۱

۱

چون باد صبا سوی چمن تاختن آورد

گویی به غنیمت همه مشک ختن آورد

۲

زان تاختنش یوسف دل گر نشد افگار

پس از چه سبب غرقه به خون پیرهن آورد

۳

اشکال بدایع همه در پردهٔ رشکند

زین شکل که از پرده برون یاسمن آورد

۴

هرگز ز گل و مشک نیفتاد به صحرا

زین بوی که از نافه به صحرا سمن آورد

۵

صد بیضهٔ عنبر نخرد کس به جوی نیز

زین رسم که در باغ کنون نسترن آورد

۶

هر لحظه صبا از پی صد راز نهانی

از مشک برافکند و به گوش چمن آورد

۷

آن راز به طفلی همه عیسی صفتان را

در مهد چو عیسی به شکر در سخن آورد

۸

چون کرد گل سرخ عرق از رخ یارم

آبی چو گلابش ز صفا در دهن آورد

۹

لاله چو شهیدان همه آغشته به خون شد

سر از غم کم عمری خود در کفن آورد

۱۰

اول نفس از مشک چو عطار همی زد

آخر جگری سوخته دل‌تر ز من آورد

تصاویر و صوت

دیوان عطار به کوشش بدیع الزمان فروزانفر - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۲۶۱
منتخب اشعار شیخ فریدالدین محمد عطار نیشابوری (غزلیات، قصاید، منطق الطیر، مصیبت نامه، الهی نامه، اسرار نامه، خسرو نامه، مختار نامه) به اهتمام و تصحیح دکتر تقی تفضلی - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۱۰۷

نظرات

user_image
علیرضا
۱۳۹۶/۱۱/۱۱ - ۰۹:۵۴:۴۵
در دهه 60 مرحوم رضا منفرد این شعر را با آهنگ تحت عنوان «راز نهانی» خوانده است. البته نه همه شعر را؛ بلکه تعدادی از ابیات آن و کمی هم برخی از مصراع ها را تغییر داده اند. (در حد یکی دو کلمه).