عطار

عطار

غزل شمارهٔ ۲۲۶

۱

عشق آمد و آتشی به دل در زد

تا دل به گزاف لاف دلبر زد

۲

آسوده بدم نشسته در کنجی

کامد غم عشق و حلقه بر در زد

۳

شاخ طربم ز بیخ و بن برکند

هر چیز که داشتم به هم بر زد

۴

گفتند که سیم‌بر نگار است او

تا رویم از آرزوی او زر زد

۵

طاوس رخش چو کرد یک جلوه

عقلم چو مگس دو دست بر سر زد

۶

از چهرهٔ او دلم چو دریا شد

دریا دیدی که موج گوهر زد

۷

عطار چو آتشین دل آمد زو

هر دم که زد از میان اخگر زد

تصاویر و صوت

دیوان غزلیات و قصاید عطار به کوشش دکتر تقی تفضلی - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۴۰۸
دیوان عطار به کوشش بدیع الزمان فروزانفر - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۲۷۱
دیوان عطار به اهتمام و تصحیح تقی تفضلی - فرید الدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۲۶۹

نظرات

user_image
Hamishe bidar
۱۳۹۴/۰۷/۰۲ - ۰۹:۳۴:۳۷
عجب شعر قشنگ و با این حال تکاندهنده ای هست
user_image
حسین نعمتی
۱۳۹۷/۰۵/۰۹ - ۰۰:۰۵:۲۴
این شعر زیبا را می توانید در آلبوم "عشق آمد" از استاد اصغر وفایی بشنوید که بسیار زیبا اجرا شده است