عطار

عطار

غزل شمارهٔ ۲۲۸

۱

تَرْسا بَچهٔ مَستم گر پرده بَرَانْدازَد،

بَس سَر که ز هر سویی بَرْ یکْدِگرَ انْدازد

۲

از دِیر بُرون آمَد، سَرمَست و پَریشانْ مو،

یارَب که چِه آتش‌ها در هر جگرَ انْدازد

۳

چُون زلفِ پریشانْ را زُنّار بَرَافْشاند،

صَد رهبرِ ایمان را در رَهْگُذَرَ انْدازد

۴

هم غَمزهٔ غَمّازش بی‌تیر جگر دوزَد،

هم طُرِّهٔ طَرّارَش بی‌تیغ سَرَ انْدازد

۵

در وقتِ تُرُشْ‌رویی، چونْ تَلخْ سُخن گوید؟

بَس شور به شیرینی کانْدر شِکرَ انْدازد

۶

کو عیسيِ روحانی تا مُعْجِزِ خود بیند؟

کو یوسفِ کنعانی تا چشم بَرَانْدازد؟

۷

گر عارضِ خوبِ او از پردِه بُرون آیَد

صَد، چُون پسرِ اَدْهَم، تاج و کمَرَ انْدازد

۸

گر تائِبِ صَدساله بینَد شِکنِ زلفَش،

حالی، به سَرَانْدازی، دَسْتارْ دَرَانْدازد

۹

وَر صوفیِ صافی‌دِلْ رویَش به خیال آرَد،

زُنّارْ کمَرْ سازَد، خِرقهْ به دَرَ انْدازد

۱۰

گر تَر بکُنَد دریا از چشمهٔ خِضْرَش لَب،

دایم، به نثارِ او موجِ گُهَرَ انْدازد

۱۱

وَر طَشتِ فَلَکْ روزی در زَر کُنَدَش پِنهان،

همچون گُهَرَش، حالی، زَر بازْ بَرَانْدازد

۱۲

خورشید، که هر روزی بَسْ تیغ‌زنان آیَد،

از رَشکِ رُخش، هر شب، آخرْ سِپَرَ انْدازد

۱۳

چُون دوسْتیِ آن بُت در سینه فرود آید،

دل، دشمنِ جان گردد؛ جانْ در خطرَ انْدازد

۱۴

در دیده و دل هرگز چه خُشک و تَرَم مانَد؟

چون هر نَفَسَمْ آتشْ در خُشک و تَرَ انْدازد

۱۵

عَطّار اگر روزی نو دولتِ عشق آیَد،

یکبارِ دگر آخر بر وِی نَظَرَ انْدازد

تصاویر و صوت

دیوان عطار به کوشش بدیع الزمان فروزانفر - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۲۷۱
منتخب اشعار شیخ فریدالدین محمد عطار نیشابوری (غزلیات، قصاید، منطق الطیر، مصیبت نامه، الهی نامه، اسرار نامه، خسرو نامه، مختار نامه) به اهتمام و تصحیح دکتر تقی تفضلی - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۱۱۴
دیوان عطار نیشابوری (قصاید، غزلیات، ترجیعات، ترکیبات و فتوت نامه) حواشی و تعلیقات م. درویش - فریدالدین عطار نیشابوری - تصویر ۲۷۶

نظرات