
عطار
غزل شمارهٔ ۲۳۵
۱
دل برای تو ز جان برخیزد
جان به عشقت ز جهان برخیزد
۲
در دل هر که نشینی نفسی
ز غمت جان ز میان برخیزد
۳
مرد درد تو درین ره آن است
کز سر سود و زیان برخیزد
۴
گر نقاب از رخ خود باز کنی
ناله از کون و مکان برخیزد
۵
جان ز دل نوحهکنان بنشیند
دل ز جان نعرهزنان برخیزد
۶
ساقیا بادهٔ اندوه بیار
تا ز عشاق فغان برخیزد
۷
کین تن خستهٔ من از می عشق
نه چنان خفت کزان برخیزد
۸
دل عطار ز شوق تو چنان است
که زمان تا به زمان برخیزد
تصاویر و صوت



نظرات
حجر