
عطار
غزل شمارهٔ ۲۴۰
۱
در صفت عشق تو شرح و بیان نمیرسد
عشق تو خود عالی است عقل در آن نمیرسد
۲
آنچه که از عشق تو معتکف جان ماست
گرچه بگویم بسی سوی زبان نمیرسد
۳
جان چو ز میدان عشق گوی وصال تو برد
تاختنی دو کون در پی جان نمیرسد
۴
گرچه نشانه بسی است لیک دراز است راه
سوی تو بی نور تو کس به نشان نمیرسد
۵
عاشق دل خسته را تا نرسد هرچه هست
در اثر درد تو هر دو جهان نمیرسد
۶
بادیهٔ عشق تو بادیهای است بیکران
پس به چنین بادیه کس به کران نمیرسد
۷
سوی تو عطار را مویکشان برد عشق
بی خبری سوی تو موی کشان نمیرسد
تصاویر و صوت


نظرات
حمیدرضا
نادر..
جاوید مدرس اول رافض