عطار

عطار

غزل شمارهٔ ۲۴۲

۱

مرد ره عشق تو از دامن تر ترسد

آن کس که بود نامرد از دادن سر ترسد

۲

گر با تو دوصد دریا آتش بودم در ره

نه دل ز خود اندیشد نه جان ز خطر ترسد

۳

جانی که بر افروزد از شمع جمال تو

می‌دان که ز پروانه کفر است اگر ترسد

۴

جایی که جگر سوزد مردان و جگرخواران

در خون جگر میرد هر کو ز جگر ترسد

۵

گفتی دلت از هجرم می‌ترسد و می‌سوزد

بی وصل تو هر ساعت دل‌سوخته‌تر ترسد

۶

از آه دل عطار آخر به نمی‌ترسی

کانکس که خبر دارد از آه سحر ترسد

تصاویر و صوت

دیوان عطار به کوشش بدیع الزمان فروزانفر - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۲۸۰
دیوان عطار به اهتمام و تصحیح تقی تفضلی - فرید الدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۲۸۱

نظرات