
عطار
غزل شمارهٔ ۲۴۵
۱
ای به خود زنده مرده باید شد
چون بزرگان به خرده باید شد
۲
پیش از آن کت به قهر جان خواهند
جان به جانان سپرده باید شد
۳
تا نمیری به گرد او نرسی
پیش معشوق مرده باید شد
۴
نخرد نقشت او نه نیک و نه بد
همه دیوان سترده باید شد
۵
مشمر گام گام همچو زنان
منزل ناشمرده باید شد
۶
زود شو محو تا تمام شوی
که تو را رنج برده باید شد
۷
ره به آهستگی چو شمع برو
زانکه این ره سپرده باید شد
۸
همچو عطار اگر نخواهی ماند
نرد کونین برده باید شد
تصاویر و صوت


نظرات