
عطار
غزل شمارهٔ ۲۶۵
۱
حدیث فقر را محرم نباشد
وگر باشد مگر زآدم نباشد
۲
طبایع را نباشد آنچنان خوی
که هرگز رخش چون رستم نباشد
۳
سخن میرفت دوش از لوح محفوظ
نگه کردم چو جام جم نباشد
۴
هرآنکس کو ازین یک جرعه نوشید
مر او را کعبه و زمزم نباشد
۵
سلیمانوار میشو منطقالطیر
روا گر تخت ور خاتم نباشد
۶
پس اکنون کیست محرم در ره فقر
دلی کو را نشاط و غم نباشد
۷
مجرد باش دایم چونکه عطار
سوار فقر را پرچم نباشد
تصاویر و صوت



نظرات