عطار

عطار

غزل شمارهٔ ۲۷۵

۱

ره عشاق بی ما و من آمد

ورای عالم جان و تن آمد

۲

درین ره چون روی کژ چون روی راست

که اینجا غیر ره بین رهزن آمد

۳

رهی پیش من آمد بی نهایت

که بیش از وسع هر مرد و زن آمد

۴

هزارن قرن گامی می‌توان رفت

چه راه است این که در پیش من آمد

۵

شود اینجا کم از طفل دو روزه

اگر صد رستم در جوشن آمد

۶

درین ره عرش هر روزی به صد بار

ز هیبت با سر یک سوزن آمد

۷

درین ره هست مرغان کاسمانشان

درون حوصله یک ارزن آمد

۸

رهی است آیینه وارآن کس که در رفت

هم او در دیدهٔ خود روشن آمد

۹

کسی کو اندرین ره دانه‌ای یافت

سپهری خوشه‌چین خرمن آمد

۱۰

نهان باید که داری سر این راه

که خصمت با تو در پیراهن آمد

۱۱

کسی را گر شود گویی بیانش

ازین سر باخبر تر دامن آمد

۱۲

کسی مرد است کین سر چون بدانست

نه مستی کرد ونه آبستن آمد

۱۳

علاج تو درین ره تا تویی تو

چو شمعت سوختن یا مردن آمد

۱۴

بمیر از خویش تا زنده بمانی

که بی شک گرد ران با گردن آمد

۱۵

دل عطار سر دوستی یافت

ولی وقتی که خود را دشمن آمد

تصاویر و صوت

دیوان عطار به اهتمام و تصحیح تقی تفضلی - فرید الدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۳۱۲
دیوان عطار به کوشش بدیع الزمان فروزانفر - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۳۰۱
دیوان غزلیات و قصاید عطار به کوشش دکتر تقی تفضلی - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۵۶۰
دیوان عطار نیشابوری (قصاید، غزلیات، ترجیعات، ترکیبات و فتوت نامه) حواشی و تعلیقات م. درویش - فریدالدین عطار نیشابوری - تصویر ۳۱۰

نظرات

user_image
سید محسن
۱۴۰۰/۰۵/۱۷ - ۱۵:۲۴:۳۹
هزارانقرن گامی.......درست است
user_image
سید محسن
۱۴۰۰/۰۵/۱۷ - ۱۵:۲۵:۰۶
هزاران قرن گامی  درست است