عطار

عطار

غزل شمارهٔ ۲۸

۱

چون ز مرغ سحر فغان برخاست

ناله از طاق آسمان برخاست

۲

صبح چون دردمید از پس کوه

آتشی از همه جهان برخاست

۳

عنبر شب چو سوخت زآتش صبح

بوی عنبر ز گلستان برخاست

۴

سپر آفتاب تیغ کشید

قلم عافیت ز جان برخاست

۵

ساقی از در درآمد و بنشست

صد قیامت به یک زمان برخاست

۶

کس چه داند که چون شراب بخورد

شور چون از شکرستان برخاست

۷

زآرزوی سماع و شاهد و می

از همه عاشقان فغان برخاست

۸

باده ناخورده مست شد عطار

سوی مدح خدایگان برخاست

تصاویر و صوت

دیوان عطار به کوشش بدیع الزمان فروزانفر - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۱۵۵

نظرات

user_image
رحیم غلامی
۱۳۹۸/۰۹/۲۷ - ۰۴:۱۴:۴۶
به پیروی از عطار در دیوان قائمیات قصیده ای هست به مطلع:زمانه را قلم عافیت ز جان برخاستجهان نماند ز بس فتنه کز جهان برخاست
user_image
سید محسن
۱۳۹۹/۰۲/۳۱ - ۱۰:۲۶:۳۴
درود بر رغلامی--روح و جذبه شعر عطارتقدیس جهان و شرح طلوع و نمایان شدن روشنی آگاهی استاین شعری که شما نوشتید همه ناکامی و سیاه نمائی و مصیبت است
user_image
مهرداد تحقق
۱۴۰۰/۱۱/۲۳ - ۰۰:۵۶:۵۵
عنبر شب کنایه از چیست؟