عطار

عطار

غزل شمارهٔ ۲۸۱

۱

چو ترک سیم برم صبحدم ز خواب درآمد

مرا ز خواب برانگیخت و با شراب درآمد

۲

به صد شتاب برون رفت عقل جامه به دندان

چو دید دیده که آن بت به صد شتاب درآمد

۳

چو زلف او دل پر تاب من ببرد به غارت

ز زلف او به دل من هزار تاب درآمد

۴

خراب گشتم و بیخود اگر چه باده نخوردم

چو ترک من ز سر بیخودی خراب درآمد

۵

نهاد شمع و شرابی که شیشه شعله زد از وی

چو باد خورد چو آتش به کار آب درآمد

۶

شراب و شاهد و شمع من و ز گوشهٔ مجلس

همی نسیم گل و نور ماهتاب درآمد

۷

شکست توبهٔ سنگینم آبگینه چنان خوش

کزان خوشی به دل من صد اضطراب درآمد

۸

چو توبهٔ من بی دل شکستی ای بت دلبر

نمک بده ز لبت کز دلم کباب درآمد

۹

بیار باده و زلفت گره مزن به ستیزه

که فتنه از گره زلف تو ز خواب درآمد

۱۰

شراب نوش که از سرخی رخ چو گل تو

هزار زردی خجلت به آفتاب درآمد

۱۱

که می‌نماید عطار را رهی که گریزد

که همچو سیل ز هر سو نبید ناب درآمد

تصاویر و صوت

دیوان عطار به اهتمام و تصحیح تقی تفضلی - فرید الدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۳۱۵
دیوان عطار به کوشش بدیع الزمان فروزانفر - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۳۰۵

نظرات