
عطار
غزل شمارهٔ ۲۸۲
۱
نگارم دوش شوریده درآمد
چو زلف خود بشولیده درآمد
۲
عجایب بین که نور آفتابم
به شب از روزن دیده درآمد
۳
چو زلفش دید دل بگریخت ناگه
نهان از راه دزدیده درآمد
۴
میان دربست از زنار زلفش
به ترسایی نترسیده درآمد
۵
چو شیخی خرقه پوشیده برون شد
چو رندی درد نوشیده درآمد
۶
ردای زهد در صحرا بینداخت
لباس کفر پوشیده درآمد
۷
به دل گفتم چبودت گفت ناگه
تفی از جان شوریده درآمد
۸
مرا از من رهانید و به انصاف
فتوحی بس پسندیده درآمد
۹
جهان عطار را داد و برون شد
چو بیرون شد جهان دیده درآمد
تصاویر و صوت


نظرات