عطار

عطار

غزل شمارهٔ ۲۸۳

۱

مستغرقی که از خود هرگز به سر نیامد

صد ره بسوخت هر دم دودی به در نیامد

۲

گفتم که روی او را روزی سپند سوزم

زیرا که از چو من کس کاری دگر نیامد

۳

چون نیک بنگرستم آن روی بود جمله

از روی او سپندی کس را به سر نیامد

۴

جانان چو رخ نمودی هرجا که بود جانی

فانی شدند جمله وز کس خبر نیامد

۵

آخر سپند باید بهر چنان جمالی

دردا که هیچ کس را این کار برنیامد

۶

پیش تو محو گشتند اول قدم همه کس

هرگز دوم قدم را یک راهبر نیامد

۷

چون گام اول از خود جمله شدند فانی

کس را به گام دیگر رنج گذر نیامد

۸

ما سایه و تو خورشید آری شگفت نبود

خورشید سایه‌ای را گر در نظر نیامد

۹

که سر نهاد روزی بر پای درد عشقت

تا در رهت چو گویی بی پا و سر نیامد

۱۰

که گوشهٔ جگر خواند او از میان جانت

تا از میان جانش بوی جگر نیامد

۱۱

چندان که برگشادم بر دل در معانی

عطار را از آن در جز دردسر نیامد

تصاویر و صوت

دیوان عطار به کوشش بدیع الزمان فروزانفر - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۳۰۷
دیوان غزلیات و قصاید عطار به کوشش دکتر تقی تفضلی - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۲۷۷
دیوان عطار به اهتمام و تصحیح تقی تفضلی - فرید الدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۳۱۸
دیوان عطار نیشابوری (قصاید، غزلیات، ترجیعات، ترکیبات و فتوت نامه) حواشی و تعلیقات م. درویش - فریدالدین عطار نیشابوری - تصویر ۳۱۳

نظرات