
عطار
غزل شمارهٔ ۳۰
۱
اینت گم گشته دهانی که توراست
وینت نابوده میانی که توراست
۲
از دو چشم تو جهان پرشور است
اینت شوریده جهانی که توراست
۳
جادوان را به سخن خشک کنی
خه زهی چربزبانی که توراست
۴
آخر این ناز تو هم در گذرد
چند مانده است زمانی که توراست
۵
گفتی از من شکری باید خواست
اینت آشفته دهانی که توراست
۶
چون بهای شکرت صد جان است
چه کنم نیمهٔ جانی که توراست
۷
مده ای ماه کسی را شکری
که شکر هست زبانی که توراست
۸
خط معزولی حسن تو دمید
سست ازآن گشت عنانی که توراست
۹
قیر شد گرد رخت غالیه گون
خطت از غالیه دانی که توراست
۱۰
چون خط او بدمد ای عطار
کم شود آه و فغانی که توراست
تصاویر و صوت

نظرات