
عطار
غزل شمارهٔ ۳۲۹
۱
هر که را ذرهای وجود بود
پیش هر ذره در سجود بود
۲
نه همه بت ز سیم و زر باشد
که بت رهروان وجود بود
۳
هر که یک ذره میکند اثبات
نفس او گبر یا جهود بود
۴
در حقیقت چو جمله یک بودست
پس همه بودها نبود بود
۵
نقطهٔ آتش است در باطن
دود دیدن ازو چه سود بود
۶
هر که آن نقطه دید هر دو جهانش
محو گشته ز چشم زود بود
۷
زانکه دو کون پیش دیدهٔ دل
چون سرابی همه نمود بود
۸
هر که یک ذره غیر میبیند
همچو کوری میان دود بود
۹
همچو عطار در فنا میسوز
تا دمی گر زنی چو عود بود
تصاویر و صوت



نظرات
نادر..