عطار

عطار

غزل شمارهٔ ۳۴۷

۱

برق عشق از آتش و از خون جهد

چون به جان و دل رسد بیچون جهد

۲

دل کسی دارد که در جانش ز عشق

هر زمانی برق دیگرگون جهد

۳

کشتی‌ام بر آب دریا هست و من

منتظر تا باد دریا چون جهد

۴

گر نباشد باد سخت از پیش و پس

بو که این کشتی‌م با هامون جهد

۵

کشتی‌یی هرگز ازین دریای ژرف

هیچ‌کس را جست تا اکنون جهد‌‌؟!

۶

کی بود آخر که بادی در رسد

در خم آن طرهٔ میگون جهد

۷

بوی زلف او به جان ما رسد

دل ز دست صد بلا بیرون جهد

۸

خون عشقش هر شبی زان می‌خورم

تا رگم در عشق روز‌افزون جهد

۹

چون رگ عشق تو دارم خون بیار

تا در‌آشامم که از رگ خون جهد

۱۰

گر کند عطار از زلفش رسن

از میان چنبر گردون جهد

تصاویر و صوت

دیوان عطار به کوشش بدیع الزمان فروزانفر - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۳۴۵
دیوان عطار نیشابوری (قصاید، غزلیات، ترجیعات، ترکیبات و فتوت نامه) حواشی و تعلیقات م. درویش - فریدالدین عطار نیشابوری - تصویر ۳۵۳

نظرات