
عطار
غزل شمارهٔ ۳۵۰
۱
هر که را ذوق دین پدید آید
شهد دنیاش کی لذیذ آید
۲
چه کنی در زمانهای که درو
پیر چون طفل نا رسید آید
۳
آنچنان عقل را چه خواهی کرد
که نگونسار یک نبید آید
۴
عقل بفروش و جمله حیرت خر
که تو را سود زین خرید آید
۵
این نه آن عالمی است ای غافل
که درو هیچکس پدید آید
۶
نشود باز این چنین قفلی
گر دو عالم پر از کلید آید
۷
گر در آیند ذره ذره به بانگ
آن همه بانگ ناشنید آید
۸
چه شود بیش و کم ازین دریا
خواجه گر پاک و گر پلید آید
۹
هر که دنیا خرید ای عطار
خر بود کز پی خوید آید
تصاویر و صوت

نظرات