
عطار
غزل شمارهٔ ۳۵۱
۱
یا دست به زیر سنگم آید
یا زلف تو زیر چنگم آید
۲
در عشق تو خرقه درفکندم
تا خود پس ازین چه رنگم آید
۳
هر دم ز جهان عشق سنگی
بر شیشهٔ نام و ننگم آید
۴
آن دم ز حساب عمر نبود
گر بی تو دمی درنگم آید
۵
چون بندیشم ز هستی تو
از هستی خویش ننگم آید
۶
چون زندگیم به توست بی تو
صحرای دو کون تنگم آید
۷
تا مرغ تو گشت جان عطار
عالم ز حسد به جنگم آید
تصاویر و صوت


نظرات