عطار

عطار

غزل شمارهٔ ۳۵۷

۱

چو نقاب برگشائی مه آن جهان برآید

ز فروغ نور رویت ز جهان فغان برآید

۲

هم دورهای عالم بگذشت و کس ندانست

که رخ چو آفتابت ز چه آسمان برآید

۳

ز دو لعل جان‌فزایت دو جهان پر از گهر شد

چو تو گوهری ندانم ز کدام کان برآید

۴

دل و جان عاشقانت ز غمت به جوش آید

چو ز سر سینه نامت به سر زبان برآید

۵

ره عشق چون تویی را که سزد، کسی که بیخود

چو فرو شود به کویت ز همه جهان برآید

۶

چه ره است این که هرکس که دمی بدو فروشد

نه ازو خبر بماند نه ازو نشان برآید

۷

همه عمر عاشق تو شب و روز آن نکوتر

که ز کفر و دین بیفتد که ز خان و مان برآید

۸

ز حجاب اگر برآیی برسند خلق در تو

پس از آن دم اناالحق ز جهانیان برآید

۹

منم و غم تو دایم که کسی که در غم تو

به تو در گریخت غمگین، ز تو شادمان برآید

۱۰

چو غم تو هست جانا چه غمم بود که دل را

غم تو به غمگساری ز میان جان برآید

۱۱

ز پی تو جان عطار اگرش قبول باشد

ز مکان خلاص یابد چو به لامکان برآید

تصاویر و صوت

دیوان غزلیات و قصاید عطار به کوشش دکتر تقی تفضلی - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۳۳۳
منتخب اشعار شیخ فریدالدین محمد عطار نیشابوری (غزلیات، قصاید، منطق الطیر، مصیبت نامه، الهی نامه، اسرار نامه، خسرو نامه، مختار نامه) به اهتمام و تصحیح دکتر تقی تفضلی - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۱۳۸
دیوان عطار به کوشش بدیع الزمان فروزانفر - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۳۵۰

نظرات