
عطار
غزل شمارهٔ ۳۵۹
۱
دلبرم رخ گشاده میآید
تاب در زلف داده میآید
۲
در دل سنگ لعل میبندد
کو چنین لب گشاده میآید
۳
شهسوار سپهر از پی او
میرود کو پیاده میآید
۴
زلف برهم فکنده میگذرد
خلق برهم فتاده میآید
۵
ای عجب چشم اوست مست و خراب
وز لبش بوی باده میآید
۶
پیش سرسبزی خطش چو قلم
عقل کل بر چکاده میآید
۷
ماه سر درفکنده میگذرد
چرخ بر سر ستاده میآید
۸
آفتابی که سرکش است چو تیغ
بر خطش سر نهاده میآید
۹
در صفاتش ز بحر جان فرید
گهر پاکزاده میآید
تصاویر و صوت

نظرات
امین کیخا
امین کیخا
امین کیخا