عطار

عطار

غزل شمارهٔ ۳۶۵

۱

گر رخ او ذره‌ای جمال نماید

طلعت خورشید را زوال نماید

۲

ور ز رخش لحظه‌ای نقاب برافتد

هر دو جهان بازی خیال نماید

۳

ذرهٔ سرگشته در برابر خورشید

نیست عجب گر ضعیف حال نماید

۴

مرد مسلمان اگر ز زلف سیاهش

کفر نیارد مرا محال نماید

۵

هر که به عشقش فروخت عقل به نقصان

جمله نقصان او کمال نماید

۶

دوش غمش خون من بریخت و مرا گفت

خون توام چشمه زلال نماید

۷

عشق حرامت بود اگر تو ندانی

کین همه خون‌ها مرا حلال نماید

۸

در دهن مار نفس در بن چاه است

هر که درین راه جاه و مال نماید

۹

گر تو درین راه خاک راه نگردی

خاک تو را زود گوشمال نماید

۱۰

چند چو طاوس در مقابل خورشید

مرغ وجود تو پر و بال نماید

۱۱

درنگر ای خودنمای تا سر مویی

هر دو جهان پیش آن جمال نماید

۱۲

هر که درین دیرخانه دردکش افتاد

کور شود از دو کون و لال نماید

۱۳

دیر که دولت سرای عالم عشق است

دردکشی در هزار سال نماید

۱۴

مثل و مثالم طلب مکن تو درین دیر

کاینه عطار را مثال نماید

تصاویر و صوت

دیوان عطار به کوشش بدیع الزمان فروزانفر - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۳۵۶
دیوان غزلیات و قصاید عطار به کوشش دکتر تقی تفضلی - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۳۳۹
دیوان عطار به اهتمام و تصحیح تقی تفضلی - فرید الدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۳۸۴
دیوان عطار نیشابوری (قصاید، غزلیات، ترجیعات، ترکیبات و فتوت نامه) حواشی و تعلیقات م. درویش - فریدالدین عطار نیشابوری - تصویر ۳۶۳

نظرات