عطار

عطار

غزل شمارهٔ ۳۷۵

۱

تا خطت آمد به شبرنگی پدید

فتنه شد از چند فرسنگی پدید

۲

چون ز تنگت نیست رایج یک شکر

جان کجا آید ز دلتنگی پدید

۳

پیش خورشید رخت چون ذره‌ای

عقل ناید از سبک سنگی پدید

۴

در زمستان روی چون گل جلوه کن

تا کند بلبل خوش آهنگی پدید

۵

خون من خوردست چشم شنگ تو

چشم تو تا کی کند شنگی پدید

۶

بی تو عمری صبر کردم وین زمان

اسب صبرم می‌کند لنگی پدید

۷

می‌کشم خواری رنگارنگ تو

آخر آید بو که یک رنگی پدید

۸

طفلکی‌ام هندوی وصلت مکن

هجر را بر صورت زنگی پدید

۹

گر شود عطار خاکت آفتاب

بر درش آید به سرهنگی پدید

تصاویر و صوت

دیوان عطار به کوشش بدیع الزمان فروزانفر - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۳۶۳

نظرات

user_image
نادر..
۱۳۹۶/۱۲/۰۳ - ۲۱:۳۴:۲۱
می‌کشم خواری رنگارنگ توآخر آید بو که یک رنگی پدید..