
عطار
غزل شمارهٔ ۳۹
۱
عزیزا هر دو عالم سایهٔ توست
بهشت و دوزخ از پیرایهٔ توست
۲
تویی از روی ذات آیینهٔ شاه
شه از روی صفاتی آیهٔ توست
۳
که داند تا تو اندر پردهٔ غیب
چه چیزی و چه اصلی مایهٔ توست
۴
تو طفلی وانکه در گهوارهٔ تو
تو را کج میکند هم دایهٔ توست
۵
اگر بالغ شوی ظاهر ببینی
که صد عالم فزونتر پایهٔ توست
۶
تو اندر پردهٔ غیبی و آن چیز
که میبینی تو آن خود سایهٔ توست
۷
برآی از پرده و بیع و شرا کن
که هر دو کون یک سرمایهٔ توست
۸
تو از عطار بشنو کانچه اصل است
برون نی از تو و همسایهٔ توست
تصاویر و صوت



نظرات
نادر..
انیس
پاسخ به نادراشاره به علمیون واقع گرا است که فقط واقعیت رو دیده و به حقیقت اعتقادی ندارند
..