
عطار
غزل شمارهٔ ۳۹۵
۱
ای تو را با هر دلی کاری دگر
در پس هر پرده غمخواری دگر
۲
چون بسی کار است با هر کس تورا
هر کسی را هست پنداری دگر
۳
لاجرم هرکس چنان داند که نیست
با کست بیرون ازو کاری دگر
۴
چون جمالت صد هزاران روی داشت
بود در هر ذره دیداری دگر
۵
لاجرم هر ذره را بنمودهای
از جمال خویش رخساری دگر
۶
تا نماند هیچ ذره بی نصیب
دادهای هر ذره را یاری دگر
۷
لاجرم دادی تو یک یک ذره را
در درون پرده بازاری دگر
۸
چون یک است اصل این عدد از بهر آنست
تا بود هر دم گرفتاری دگر
۹
ای دل سرگشته تا کی باشدت
هر زمانی درد و تیماری دگر
۱۰
کی رسد از دین سر مویی به تو
زیر هر موییت زناری دگر
۱۱
خیز و ایمان آر و زنارت ببر
توبه کن مردانه یکباری دگر
۱۲
دل منه بر هیچ چون عطار هیچ
تا کیت هر لحظه دلداری دگر
تصاویر و صوت



نظرات