
عطار
غزل شمارهٔ ۴۰۳
۱
چون پیشهٔ تو شیوه و ناز است چه تدبیر
چون مایهٔ من درد و نیاز است چه تدبیر
۲
آن در که به روی همه باز است نگارا
چون بر من بیچار فراز است چه تدبیر
۳
گفتی که اگر راست روی راه بدانی
این راه چو پر شیب و فراز است چه تدبیر
۴
گفتی که اگر صبر کنی کام بیابی
لعاب فلک شعبدهباز است چه تدبیر
۵
گویی نه درست است نماز از سر غفلت
چون عشق توام پیشنماز است چه تدبیر
۶
گفتم که کنم قصهٔ سودای تو کوتاه
چون قصهٔ عشق تو دراز است چه تدبیر
۷
گفتم که کنم توبه ز عشق تو ولیکن
عشق تو حقیقت نه مجاز است چه تدبیر
۸
گفتم ندهم دل به تو چون روی تو بینم
چون غمزهٔ تو عربدهساز است چه تدبیر
۹
بیچاره دلم صعوهٔ خرد است چه چاره
در صید دلم عشق تو باز است چه تدبیر
۱۰
بر مجمر سودای تو همچون شکر و عود
عطار چو در سوز و گذار است چه تدبیر
تصاویر و صوت



نظرات
سیّد مبین محدثی
سیّد مبین محدثی
سیّد مبین محدثی