
عطار
غزل شمارهٔ ۴۱۳
۱
عمر رفت و تو منی داری هنوز
راه بر ناایمنی داری هنوز
۲
زخم کاید بر منی آید همه
تا تو میرنجی منی داری هنوز
۳
صد منی میزاید از تو هر نفس
وی عجب آبستنی داری هنوز
۴
پیر گشتی و بسی کردی سلوک
طبع رند گلخنی داری هنوز
۵
همرهان رفتند و یاران گم شدند
همچنان تو ساکنی داری هنوز
۶
روز و شب در پرده با چندین ملک
عادت اهریمنی داری هنوز
۷
روی گردانیدهای از تیرگی
پشت سوی روشنی داری هنوز
۸
دلبرت در دوستی کی ره دهد
چون دلی پر دشمنی داری هنوز
۹
میزنی دم از پی معنی ولیک
تو کجا آن چاشنی داری هنوز
۱۰
در گریبان کش سر و بنشین خموش
چون بسی تر دامنی داری هنوز
۱۱
خویشتن را میکش و میکش بلا
زانکه نفس کشتنی داری هنوز
۱۲
رهبری چون آید از تو ای فرید
چون تو عزم رهزنی داری هنوز
تصاویر و صوت


نظرات
جلال الدین
جلال الدین
کیان
طلا
محسن جهان