عطار

عطار

غزل شمارهٔ ۴۱۷

۱

دوش آمد و گفت از آن ما باش

در بوتهٔ امتحان ما باش

۲

گر خواهی بود زندهٔ جاوید

زنده به وجود جان ما باش

۳

عمری است که تا از آن خویشی

گر وقت آمد از آن ما باش

۴

مردانه به کوی ما فرود آی

نعره زن و جان فشان ما باش

۵

گر محرم پیشگه نه‌ای تو

هم صحبت آستان ما باش

۶

پریده زآشیان مایی

جویندهٔ آشیان ما باش

۷

از ننگ وجود خود بپرهیز

فانی شو و بی نشان ما باش

۸

ره نتوانی به خود بریدن

در پهلوی پهلوان ما باش

۹

تا کی خفتی که کاروان رفت

در رستهٔ کاروان ما باش

۱۰

چون می‌دانی که جمله ماییم

با جمله مگو زبان ما باش

۱۱

چون اعجمیند خلق جمله

تو با همه ترجمان ما باش

۱۲

تا چند ز داستان عطار

مستغرق داستان ما باش

تصاویر و صوت

دیوان عطار به کوشش بدیع الزمان فروزانفر - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۳۹۰
دیوان غزلیات و قصاید عطار به کوشش دکتر تقی تفضلی - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۹۳۳
دیوان عطار نیشابوری (قصاید، غزلیات، ترجیعات، ترکیبات و فتوت نامه) حواشی و تعلیقات م. درویش - فریدالدین عطار نیشابوری - تصویر ۴۰۲

نظرات

user_image
ادوین
۱۳۹۶/۰۴/۱۷ - ۰۵:۲۸:۵۰
دوستان معنی و مفهوم دقیق و صحیح این بیت رو کسی می‌دونه؟؟؟"چون اعجمیند خلق جمله تو با همه ترجمان ما باش"
user_image
..
۱۳۹۸/۰۱/۲۳ - ۰۹:۵۸:۰۰
جمله ماییم..
user_image
سید محسن
۱۴۰۰/۰۷/۲۵ - ۱۴:۱۴:۳۴
متاسفانه در زمان اشغال ایران توسط اعراب آنها به غیر عرب و بخصوص ایرانیها میگفتند عجم که کلمه ایی توهین آمیز بوده است.شاعر در اینجا اعجمیند را به معنای زبان نفهم آورده است