
عطار
غزل شمارهٔ ۴۱۸
۱
ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش
بر در دل روز و شب منتظر یار باش
۲
دلبر تو دایماً بر در دل حاضر است
رو در دل برگشای حاضر و بیدار باش
۳
دیدهٔ جان روی او تا بنبیند عیان
در طلب روی او روی به دیوار باش
۴
ناحیت دل گرفت لشگر غوغای نفس
پس تو اگر عاشقی عاشق هشیار باش
۵
نیست کس آگه که یار کی بنماید جمال
لیک تو باری به نقد ساختهٔ کار باش
۶
در ره او هرچه هست تا دل و جان نفقه کن
تو به یکی زندهای از همه بیزار باش
۷
گر دل و جان تو را دُرّ بقا آرزوست
دم مزن و در فنا همدم عطار باش
تصاویر و صوت



نظرات
ali
ناشناس
امیر
محمدامین احمدی فقیه
ناشناس
دکتر ترابی
مهنا
علی
کسرا
عارف
مجید
علی
بهنام
محمدعلی ک
سید سهراب میرجوادی
سید سهراب میرجوادی
عبد المعصومه
جاوید
علیرضا خوش اخلاق
منصور
روح الله
مهدی
پرهام
علی
nabavar
محمدحسین یوسفی mhh.yousefi@gmail.com
حمید جوادزاده
فرانک قربانی
محسن جهان
فرهاد شهبا