عطار

عطار

غزل شمارهٔ ۴۲

۱

آنکه چندین نقش ازو برخاسته است

یارب او در پرده چون آراسته است

۲

چون ز پرده دم به دم می تافته است

هر دو عالم دم به دم می‌کاسته است

۳

چون شود یک ره ز پرده آشکار

تو یقین دان کان قیامت خاسته است

۴

محو گردد در قیامت زان جمال

هر که نقشی در جهان پیراسته است

۵

ذره‌ای معشوق کی آید پدید

چون دو عالم پر زر و پر خواسته است

۶

در قیامت سوی خود کس ننگرد

چون جمال آن چنان آراسته است

۷

ذره‌ای گشت است ظاهر زان جمال

شور از هر دو جهان برخاسته است

۸

ای فرید اینجا چه خواهی کار و بار

راه تو نادانی و ناخواسته است

تصاویر و صوت

دیوان عطار به کوشش بدیع الزمان فروزانفر - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۱۶۴

نظرات

user_image
جعفر مصباح
۱۳۹۶/۰۴/۱۷ - ۰۶:۴۴:۲۶
فرزانه پسر آنکه این مستی ازو برخاسته استدر نظرگاهم چو گل آراسته استدر هوای یک نظر، جان برلبم ازانتظارچونکه میدانم چو سرو افراشته استسرو نازی ست پاک دل چون آیینه از دل این خاک پاک برخاسته استبا همه فرزانگی چون مشت خاکحصل کارش در تبوک انداخته است کار او، صبح و عشاش مفردست عزم خدمت را به جان برداشته است