
عطار
غزل شمارهٔ ۴۴۷
۱
خاصگان محرم سلطان عشق
مست میآیند از ایوان عشق
۲
جمله مست مست و جام می به دست
میخرامند از بر سلطان عشق
۳
با دلی پر آتش و چشمی پر آب
غرقه اندر بحر بیپایان عشق
۴
گوش بنهادند خلق هر دو کَون
منتظر تا کی رسد فرمان عشق
۵
میندانم هیچکس را در جهان
کاب صافی یافت از نیسان عشق
۶
آب صافی عشق هم معشوق راست
زانکه عشق آن وی است او آن عشق
۷
خیز ای عطّار و درد عشق جوی
زانکه درد عشق شد درمان عشق
تصاویر و صوت

نظرات
مستعار فلانی