
عطار
غزل شمارهٔ ۴۵۴
۱
ای زلف تو شبی خوش وانگه به روز حاصل
خورشید را ز رشکت صد گونه سوز حاصل
۲
هر تابش مهت را مهری هزار در سر
هر تیر ترکشت را صد کینه توز حاصل
۳
ماهی در درجت هر یک چو روز روشن
ماهی که دید او را سی و دو روز حاصل
۴
روی تو بود روزی خطت گرفت نیمی
ملکی ز خطت آمد در نیمروز حاصل
۵
ملکی که هیچ سلطان حاصل ندید خود را
کردی به چشم زخمی تو دلفروز حاصل
۶
وان راستی که کس را هرگز نشد مسلم
زلف تو کرده آن را پیوسته کو ز حاصل
۷
پرده دریدن تو پیوند کی پذیرد
عطار را گر آید صد پرده دوز حاصل
تصاویر و صوت

نظرات