
عطار
غزل شمارهٔ ۴۶۷
۱
از می عشق تو مست افتادهام
بر درت چون خاک پست افتادهام
۲
مستیم را نیست هشیاری پدید
کز نخستین روز مست افتادهام
۳
در خرابات خراب عاشقی
عاشق و دردیپرست افتادهام
۴
توبه من چون بود هرگز درست
کز ملامت در شکست افتادهام
۵
نیستی من ز هستی من است
نیستم زیرا که هست افتادهام
۶
میتپم چون ماهیی دانی چرا
زانکه از دریا به شست افتادهام
۷
بی خودم کن ساقیا بگشای دست
زانکه در خود پای بست افتادهام
۸
دست دور از روی چون ماهت که من
دورم از رویت ز دست افتادهام
۹
این زمان عطار و یک نصفی شراب
کز زمان در نصف شست افتادهام
تصاویر و صوت

نظرات