عطار

عطار

غزل شمارهٔ ۴۸۰

۱

دی در صف اوباش زمانی بنشستم

قلاش و قلندر شدم و توبه شکستم

۲

جاروب خرابات شد این خرقهٔ سالوس

از دلق برون آمدم از زرق برستم

۳

از صومعه با میکده افتاد مرا کار

می‌دادم و می‌خوردم و بی می ننشستم

۴

چون صومعه و میکده را اصل یکی بود

تسبیح بیفکندم و زنار ببستم

۵

در صومعه صوفی چه شوی منکر حالم

معذور بدار ار غلطی رفت که مستم

۶

سرمست چنانم که سر از پای ندانم

از باده که خوردم خبرم نیست که هستم

۷

یک جرعه از آن باده اگر نوش کنی تو

عیبم نکنی باز اگر باده پرستم

۸

اکنون که مرا کار شد از دست، چه تدبیر

تقدیر چنین بود و قضا نیست به دستم

۹

عطار درین راه قدم زن چه زنی دم

تا چند زنی لاف که من مست الستم

تصاویر و صوت

دیوان عطار به کوشش بدیع الزمان فروزانفر - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۴۲۵
دیوان غزلیات و قصاید عطار به کوشش دکتر تقی تفضلی - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۴۲۹

نظرات

user_image
حسن دماوندی
۱۳۹۸/۰۳/۳۰ - ۱۳:۱۰:۴۰
اکنون که مرا کار شدازدست چه تدبیرتقدیر چنین بود قضا نیست به دستمتدبیر/تقدیر:به یک اعتبار تقدیر عمل وعلم خداوند است ،و تدبیر علم عمل بنده.البته تدبیر حقیقی از آن خدا وند است.چنانکه در قرآن مجید بارها به خداوند تدبیر نسبت داده شده است(یونس،32؛رعد،2؛سجده،5) به زوج و تقدیر و این مضمون که تدبیر آدمی مقهور تقدیر الهی است بارها در ادب فارسی اشاره شده است.در کلیله آمده است:《همه تدبیرها سخرهءتقدیر است...》(ص 132)....بهاءالدین خرمشاهی(حافظ نامه)