عطار

عطار

غزل شمارهٔ ۴۹۳

۱

منم آن گبر دیرینه که بتخانه بنا کردم

شدم بر بام بتخانه درین عالم ندا کردم

۲

صلای کفر در دادم شما را ای مسلمانان

که من آن کهنه بت‌ها را دگر باره جلا کردم

۳

از آن مادر که من زادم، دگر باره شدم جفتش

از آنم گبر می خوانند که با مادر زنا کردم

۴

به بکری زادم از مادر از آن عیسیم می‌خوانند

که من این شیر مادر را دگر باره غذا کردم

۵

اگر عطار مسکین را درین گبری بسوزانند

گوا باشید ای مردان که من خود را فنا کردم

تصاویر و صوت

دیوان عطار به کوشش بدیع الزمان فروزانفر - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۴۳۴
دیوان غزلیات و قصاید عطار به کوشش دکتر تقی تفضلی - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۴۴۱
دیوان عطار به اهتمام و تصحیح تقی تفضلی - فرید الدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۴۹۵

نظرات

user_image
mehdi
۱۳۸۸/۱۰/۰۸ - ۱۷:۱۴:۳۶
با سلامفکر می کنم بیت سوم این شعر از قلم اافتاده است.از آن مادر که من زادم، دگر باره شدم جفتشاز آنم گبر می خوانند که با مادر زنا کردم
پاسخ: با تشکر، مطابق فرموده بیت جا افتاده اضافه شد.
user_image
عیسی
۱۳۸۹/۰۹/۲۸ - ۱۶:۲۲:۱۱
با عرض سلام به نظر میرسد عطار چندان هم به تناسخ بی اعتقاد نبوده است
user_image
بهمن شریف , مُـرید
۱۳۹۰/۰۹/۳۰ - ۱۵:۱۰:۴۳
با دورود به شما در بعضی ازنسخه ها بیت اول به این شکل آمده که برای علاقه مندان شاید جالب باشد مسلمانان من آن گبرم که بتخانه بنا کردمشدم بر بام بتخانه درین عالم ندا کردم
user_image
محمد علی محمدیان
۱۳۹۲/۰۱/۲۲ - ۰۵:۵۱:۴۹
سلام و درود به نظر من عطار به اومانیسم اعتقاد داشت .. عطار و حتی حلاج به انسان گرایی و خرد اعتقاد داشتند و بیت از آن مادر که من زادش دگر باره شدم جفتش گواه همین مطلب است که معتقد است که انسان میتواند شانه یه شانه خدا بزند لطفا با ایمیل
پاسخم را بدهید متشکرم
user_image
عیسی
۱۳۹۳/۰۸/۱۶ - ۱۴:۳۲:۳۶
خدمت دوست گرانقدر و فهیمم محمدعلی محمدیان. باید این نکته رو یادآوری کنم که اشعار شعرا رو مخصوصا شعرای عارف رو بایستی بیشتر از نظر زمانی طبقه بندی کرد تا اشعار شعرای دیگه. به این خاطر که طی زمان اونها حرکت عرفانی دارن و ممکنه نظراتشون تکمیل، ترمیم با حتی عوض بشه. شما باید برای نظرتون دلیل بیارید. درمورد حلاج که به هیچ عنوان چنین چیزی درست نیست. حلاج به مرحله آخر عرفان نرسید. البته ممکنه منظور شما از اومانیسم، نه خود انسان محوری بلکه یک تلقی روشنفکرانه از وحدت وجود باشه که در منشی از عرفان اصل محوری هست. ادعای بسیار مبهمی هست که لطفا با آوردن دلیل اون رو روشن کنید.
user_image
امضاء محفوظ
۱۳۹۳/۱۰/۰۳ - ۰۱:۵۲:۴۳
در شماره 765 مورخه 92/10/07 هفته نامه سیروان چاپ کردستان توضیحاتی توسط آقای طهمورث جواهری در مورد شعر 493دیوان شیخ عطار داده شده و دیگر پیچیدگی و معمایی برای این اشعار باقی نمانده که مورد بحث قرار گیرد مگر آنکه کسی بتواند توضیحات نامبرده را به طور منطقی رد نماید. امضاء محفوظ
user_image
جلال
۱۳۹۴/۰۳/۰۳ - ۱۴:۱۰:۲۷
به نظر می رسد این شعر جنبه ای اجتماعی و فرهنگی داشته باشد یعنی عطار از بازگشت به فرهنگ ایرانی و ... که هم آغوشی با مادر شاید به این معنی تلقی بشه
user_image
سهو قلم
۱۳۹۴/۰۳/۱۴ - ۰۱:۳۶:۳۴
جناب عطار نیشابوری مانند بسیاری از بزرگان و دانشمندان ایرانی، ریشه و اساس جریان معرفتی را تفکر دینی می داند. لذا در این غزل و سایر اشعار ایشان وازگانی که اطلاق به ادیان و مخصوصا اسلام داشته باشد بسیار به چشم می خورد. اصولا در این نوع اندیشه ورزی، مکتب از مذهب سرچشمه می گیرد و در دوران معاصر کتاب مذهب علیه مذهب استاد شهید دکتر علی شریعتی گواه بر تداوم این اندیشه است. گبر در زبان پهلوی به معنای مرد است و پس از ورود اسلام به ایران و گسرتش اسلام، به ایرانیان زرتشتی اطلاق می شده است. در آغاز غزل شیخ عطار خود را مرد کهنی می داند که یک مکتب دینی یا بتخانه را بنا کرده است. یعنی آن دانشمندی است که بر علوم و جریان های معرفتی پیش از خود احاطه دارد. و سپس در مصرع دوم می فرماید که من بر بام بتخانه شدم یعنی به بالاترین فهم و درک از معرفت رسیدم و به همه عالم ندا دادم که ... .سخن را مختصر کنم:بیت سوم تأمل برانگیز ترین سخن شاعر است. جناب عطار چون اعتقاد به تفکر دینی به عنوان ریشه و اساس اندیشه انسانی دارد؛ تعالیم زرتشت را بنیان و مادر اندیشه ایرانی می داند. و خود را فرزند اندیشه اسلامی نیز میداند. شیخ نیشابور می گوید اکنون که من شیخ الاسلام شناخته می شوم و بر جریان اندیشه ایرانی نیز تسلط کامل دارم این دو را بر هم می آمیزم و فرهنگ اجتماع خود را تغییر می دهم (با صلای بر مسلمانان). چون این ادعا و اینکه تعالیم زرتشت و اندیشه ایرانی را با تعالیم پیامبر خاتم در آمیختن آنقدر در فرهنگ اسلامی آن زمان بد بوده و پذیرش آن سخت می نموده است که عطار می گوید به من برچسب بی دینی می زنند (در مصرع ششم گبر خوانند) و مانند عمل شنیع زنای با محارم زشت می پندارند در حالی من اسلام را با فرهنگ و اندیشه ایرانی در تناقض نمی بینم و آن را جفت و همتا می دانم.والسلام
user_image
سهو قلم
۱۳۹۴/۰۳/۱۶ - ۰۰:۵۹:۳۵
از دوستان گرامی که نظر می دهند خواهشمندم در معنی اشعار و هدف شاعر، لختی اندیشه کنند لذا شاعر به هیچ وجه نمی خواهد بگوید که من هم بت پرستم و هم زرتشتی هستم و هم مسلمان هستم یا می خواهم نامسلمان بودن خود را اظهار کنم. اینگونه نیست.این کار که هر بیت را علی الظاهر معنی کنیم و همان کلمات و جملات را از وزن عروض خارج کنیم و بنویسیم؛ حاشیه بر شعر نوشتن نمی باشد.برای حاشیه نوشتن باید اندکی از تفکر شاعر، عرفان، تاریخ و زبان اطلاعاتی موجود باشد.
user_image
kokab
۱۳۹۴/۰۳/۱۶ - ۱۸:۳۹:۲۸
جناب سهو قلم شاعر در هر زمان از زندگی خویش احساس و عقاید مختلف ابراز میکند از این ابیات من نیز همان فهم میکنم که ناباور گرامی فرمودندشما نیز لطف کردید نظر خودتان را نوشتید تا استفاده کنیمو بسیار معانی که ازین غزل بر نمیآید را به آن چسباندید ولی از شما بسیار ممنون که اجازه دادید با دیدگاه شما آشنا شدیم اجازه دهید سخن دیگران هم به گوش ما برسد . چه خوب که همه بگویند و ما بهترین را برگزینیمبرای دیگران نسخه نوشتن دردی را درمان نمیکند دارو لازم استبا احترام کوکب
user_image
ناباور
۱۳۹۴/۰۳/۱۶ - ۱۸:۵۲:۳۶
سهوقلم عزیز اگر دقت کنید نوشتم در بیت اول میفرماید من همان ایرانی هستم که به نظر شما مسلمانان بتخانه ساختم و بر بام آن ندای آیین بت پرستی سر دادماین نظر مسلمانان به زرتشتیان است نه اینکه عطار و زرتشتیان بت پرست هستندسخن بنده را واژگون تعبیر فرمودیدحال اگر نسبت بی اطلاعی دادید این را خود میدانم واز شما هم قبول میکنمدرود به شما ناباور
user_image
سهو قلم
۱۳۹۴/۰۳/۱۷ - ۰۶:۳۹:۱۷
در
پاسخ به kokabمن چیزی به غزل نچسبانده ام و هر آنچه در مورد معنی واژگان و اندیشه شاعر گفته ام مستدل می باشد مگر آنچه که نظر خودم باشد و از دیدگاه شما برنیاید از قلم من بر می آید هرچند سهوابرای دارو مصرف کردن هم نسخه لازم است هرچند که من نسخه ای تجویز نکرده ام.شما هم مختار هستید نظرات مختلف را نیوشیده و هر کدام و یا هیچ کدام را بر گزینید یا فهم کنید. لیکن نیازی نیست هر چه پسند شما نباشد نظر شاعر هم نباشد
user_image
سهو قلم
۱۳۹۴/۰۳/۱۷ - ۰۶:۴۷:۱۶
در
پاسخ به ناباور عزیزدر نوشته پیشین اشاره خاص نداشته ام. نسبت بی اطلاعی به جناب عالی نداده ام، توصیه عام است که برای حاشیه نوشتن، کسب دانش مرتبط با موضوع شود. لذا بدون این امر هر کسی مانند من از پس حاشیه نوشتن بر هر شعری و برای هر شاعری برنیاید.
user_image
دکتر ترابی
۱۳۹۴/۰۴/۰۸ - ۰۹:۲۱:۱۹
زحمت افزا میشوم:بیایید این غزل کوتاه را مصداق شطح و طامات بدانیم، چه صوفیان گاه در حالتی که خود وجد و سرور میخوانند ، از این گونه سخنان هذیان گونه بر زبان می آورده اند. جستجوی معانی و تفسیر به احسن سروده هایی از این دست که ای بسا زیر تاثیر مواد روان گردان بر زبان آمده اند ( عطار بی گمان بدان مواد دسترسی داشته است) اگر نا ممکن نباشد بسیار سخت خواهد بود. گرچه در جایی دیگرمی فرماید:بیا که قبله ما گوشه خرابات استبیار باده، که عاشق نه مرد طامات استپیاله ای دو به من ده، که صبح پرده دریدپیاده ای دو فروکن، که وقت شه مات است.........اگر دمی به مقامات عاشقی برسیشود یقینت، که جز عاشقی خرافات است ( گاه ، المعنا لیس فی بطن شاعر!!)
user_image
حمید رضا کائنی
۱۳۹۴/۰۶/۳۰ - ۲۳:۱۸:۰۵
درود، به گمان من عطار دشمنانی قدرتمند داشته. در چهار بیت اول، عطار تهمت هایی را که به او میزدند را با طعنه بازگو میکند.در بیت آخر او میگوید که اگر را نابودش کنند، گناهکار خودش است که در برابر آن دشمنان ایستادگی کرده.
user_image
طهمورث جواهری
۱۳۹۴/۰۷/۰۴ - ۰۳:۵۸:۵۵
با عرض سلام خدمت همه بزرگواران و سلام مخصوص خدمت جناب آقای حمیدرضا محمدی مدیریت محترم سایت گنجور قصد دارم مطالبی را در ادامه عرایضم در هفته نامه سیروان به استحضار برسانم پنج بیت مورد بحث از مهمترین اشعار شیخ عطّار می باشد که با ظرافت خاصی و بصورت رمز و راز سروده شده بطوریکه برای هر کسی قابل درک نباشد و این روش بعد از قضیه منصور حلاج متداول شد و به قول حافظ تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروشو در مورد سابقه عقاید هفتگانه تکامل باید عرض کنم بسیاربسیار قدیمی و مربوط است به دوران پیش از تاریخ که بعدها در ایران عرفان و در هندوستان یوگا نام گرفت و مهمترین قسمت آن چهله نشینی است که در یوگا سفر اختری نامیده می شود و در مرحله پنجم تکامل و بدون هیچ وابستگی به دنیا و ترک تعلق کامل امکان پذیر است و در طول مدت مذکور روح سالک برای کسب دانش از بدن خارج می شود و به قول شیخ عطّار کز قفس پیش از اجل در می پرند زیرا برای رسیدن به مرحله ششم باید سطح آگاهی و ادراکات بسیار بالا باشد و لازمه رسیدن به مرحله هفتم تکامل نیز عشقی است که در دل عارف شعله ور می شود تا اینکه به مقام وصل برسد باید توجه داشت کسی که بتواند چهل شبانه روز در حالت خلسه و مراقبه عمیق در گوشه ای نشسته و هیچ حرکتی نداشته باشد از درجه بشری بالاتر است و هیچ فرد عادی قادر به انجام چنین عملی نیست و در گذشته اکثریت مردم اشخاص مذکور را که وجودشان از شهوت و حرص و کینه پاک سازی شده به عنوان الگو و خدای شخصی خود قرار میدادند و معمولاً در سن چهل سالگی به آنان می پیوستند و این همان بت پرستی است که امروزه هم وجود دارد خصوصاً در میان علاقمندان به سطوح پیشرفته یوگا البته تصاویر جای بت های سنگی را گرفته اند و امکان سوءاستفاده و انحراف هم همیشه وجود دارد و در میان اشعار عرفانی هرکجا که در وصف و ستایش معشوق ابیاتی سروده شده باشد این ابیات اکثراً همان بت پرستی است و در این میان شیخ عطّار زیباترین و شورانگیزترین اشعار را دارد و برای نمونه مطلع یکی از غزلیات او را نقل می کنیم که می فرماید از پس پرده دل دوش بدیدم رخ یار شدم از دست و برفت از دل من صبر و قرارو مولانا تنها عارفی است که خطوط قرمز را رعایت نکرده و بُت خود را معرفی می کند و در کتاب دیوان شمس اشعاری سروده که صراحتاً می فرماید شمس خدای من است و مطلع آن چنین است :پیر من و مراد من در دمن و دوای من فاش بگفتم ای سخن شمس من و خدای منو بازهم مولانا در مثنوی معنوی اشعار مشهوری در مورد تناسخ و تکامل دارد که از جمادی مُردم و نامی شدم شروع می شود و رسیدن به مرحله هفتم تکامل را برای خود میسر می داند و می فرماید :بار دیگر از ملک پران شوم آنچه اندر وهم ناید آن شومو شیخ عطّار در کتاب منطق الطیر مرحله هفتم را اینگونه بیان می فرماید :هفتمین وادی فقر است و فنـــــــــــا بعد از این روی روش نبود تـرادر کشش افتی روش گم گرد دست گر بود یک قطره قلزم گرددتقلزم یعنی دریا و روش یعنی جلورفتن و در کشش افتادن یعنی در جذبه قرار گرفتن و در فرهنگ لغت استاد معین در ادامه توضیح در مورد واژه فقر آمده بعضی گویند فقر عبارت از فنا فی الله است و اتحاد قطره با دریا و این نهایت سیر و مرتبت کاملان است و در کتاب تصوف و ادبیات تصوف ترجمه جناب آقای سیروس ایزدی انتشارات امیرکبیر در قسمت شرح حال شیخ عطّار اشاره ای به پنج بیت بسیار مهم مورد بحث شده و واژه گبر اینگونه توصیف گردیده گبر طبق نظر شارح به معنای رتبه والای عارفی است که به هدف غایی یعنی وحدت رسیده است و عطّار که به این هدف رسیده از همه جهان دعوت می کند که از سرمشق او در این گبری پیروی کنند و اگر به بیت پنجم غزل 493 توجه شود شیخ عطّار از کلمات فقر و فنا استفاده نموده و آنجا که می فرماید عطّار مسکین منظور همان فقر است و در مصرع دوم نیز بطور کاملاً واضح می فرماید که من خود را فنا کردم و نکته حائز اهمیت دیگری که در مورد شیخ عطّار وجود دارد یک نقل قول است از مولانا که در کتاب نفحات الانس عبدالرحمان جامی و چند کتاب دیگر مندرج است و جامی آنرا اینگونه بیان می فرماید در سخنان مولانا جلاالدین رومی قدس سرّه مذکور است که نور منصور حلاج بعد از یکصدوپنجاه سال بر روح فرید الدین عطّار تجلّی کرد و مربی او شد این مطلب ثابت می کند شیخ عطّار در جهان مادی مربی نداشته و مرید منصور حلاج بوده و مشخص می شود این بزرگوار از پس پرده دل چه کسی را دیده که از دست رفته و صبر قراری برایش باقی نمانده و همچنین ثابت می شود منصور به مقام وصل رسیده و به منبع نور متصل و توانسته است مرید خود را بالا بکشد و اینگونه اساتید معنوی الزاماً باید در مرحله هفتم بوده و مهم نیست که در دنیای مادی حضور فیزیکی داشته و یا نداشته باشند ضمناً شیخ عطّار ممکن است برای کسب دانش نزد استادانی رفته باشد ولی این اساتید با استاد معنوی که مرید خود را در مراحل تکامل یاری می نمایند فرق دارند و از توضیحات فوق میتوان نتیجه گرفت شیخ عطّار در دوران بلوغ فکری نه زرتشتی بوده و نه مسلمان بلکه آنطوریکه خودش می فرماید بت پرست و یا به قول امروزی ها پیرو عقاید عرفانی و اگر اشعاری در مورد تمجید از مذهب دارد برای احترام گذاشتن به اعتقادات دیگران بوده که نتیجه همان بلوغ فکری است و این خصلت پسندیده در بزرگان دیگری هم دیده شده است ولی افسوس برای اشخاصی قابل درک نیست و سخن را خاتمه میدهیم با ابیاتی از این دست پرورده منصور حلاج :من زبــــــان و نطق مرغان سربه سر با تـــو گفتم فهم کن این بی خبردر میـــــــــــان عاشقان مرغانی اند کز قفس پیش از اجل در می پرند جمله را شرح و بیــــانی دیگر است زانکه مرغان را زبـــانی دیگر استپیش سیمرغ آن کسی اکسیر ساخت کو زبــــان جمله مرغان را شناختکو زبان جمله مرغان را شناخت یعنی با هر کسی طوری باید صحبت کرد که موافق عقیده و مرام آن طرف باشد از رنجاندن پرهیز شود .مکن عیب کسی کان ناپدید است که حق داند که چونش آفریده استطهمورث جواهری
user_image
ایران
۱۳۹۴/۰۹/۲۸ - ۱۳:۴۵:۴۲
از آن مادر که من زادم، دگر باره شدم جفتش معنی از خاک همین زمین که دران زندگی میکن درست شدم از آنم گبر می خوانند که با مادر زنا کردم بعد از مرگم دوباره در همین زمین دفن میشمبه بکری زادم از مادر از آن عیسیم میخوانند بدون هیچ واسطه ای از خاک درست شدم که من این شیر مادر را دگر باره غذا کردم از آب روی زمین کشاورزی کردم کسی که نمیتونه معنی شعر عرفانی عطار بفهمه نباید نظر بده سطع شعر شاعرهای عرفانی آدم مخلص میخواد
user_image
س ، م
۱۳۹۴/۰۹/۲۸ - ۱۴:۵۶:۴۹
ایران جان هر کس نظری داردنظر شما هم مورد پسند من و شاید دیگری هم نیستکاشکی یک کمی بیشتر فکر می کردیمی فرمایید : ”از آنم گبر می خوانند که با مادر زنا کردم بعد از مرگم دوباره در همین زمین دفن میشم“مگر هر کس را دفن کردند گبرش میخوانند؟چرا به دیگران ناروا می گوییاز آب روی زمین کشاورزی کردم .؟؟؟؟؟؟؟؟؟ متأسفانه با این ابیات همخوانی ندارد بهترین را بر می گزینیم ، ولی چه خوب که همه نظرات را محترم بداریم
user_image
تارا
۱۳۹۴/۱۰/۲۱ - ۱۸:۰۵:۴۲
از آن مادر که من زادم، دگر باره شدم جفتش ... از آنم گبر می خوانند که با مادر زنا کردماین بیت به معنی زنا کردن نیست بلکه تمثیلی است برای رسیدن به درجه ای از شهود که در آن شریعت دیگر کاربردی ندارد. یعنی اتصال مستقیم به منبع هستی، بنابراین حتی به بدیهی ترین دستورات شریعت و عرف رفتارهای انسانهای معمولی جامعه نیازی ندارم.آن چه استاد ازل گفت بگو می‌گویم (حافظ)مادر در مصرع اول منبع هستی است و مادر و زنا در مصرع دوم، شریعت و رفتارهای کلیشه ای و تقلیدی و عرف مردم معمولی است.
user_image
ندا
۱۳۹۴/۱۰/۲۱ - ۱۸:۳۲:۴۰
merceاگر عطار گبر است، بقیه ی شعرهایش که مثل عقیده ی مسلمانان است یعنی از او نیست؟به نظرم عطار بزرگ تر از این حرف هاست که یک عقیده ی غیر انسانی مثل همبستری با مادر و خواهر را تایید کند. اگر هم این گونه باشد نباید او را از افتخارات ایران بدانیم.مادر مقامش بالاتر از این است که مردهای خانواده با او همبستر شوند.بعضی اوقات چه تاریخ بدی داشته ایم ما...این بدتر از جهاد نکاح عربستانی هاست.
user_image
بی نام
۱۳۹۴/۱۰/۲۲ - ۰۲:۴۲:۲۹
ندا جان مرسده نگفته عطار همبستری با مادر را تائید کرده او بر گفته ی ناباور صحه گزارده که گفته بود : ” زنا کردن نه به اصطلاح کنونی مسلمانان که به معنای ادامه ی باروری و پایداری آیین آشو زردشت است“ اگر یکبار دیگر با دقت بخوانی متوجه میشویشاد باشی
user_image
ایران نژاد
۱۳۹۴/۱۰/۲۲ - ۰۷:۰۶:۱۴
جناب ترابی، باز به هدف زدی! (گاه، المعنا لیس فی بطن شاعر!!)یا چنانکه دوست میداری :مانا همواره در نهان سراینده نیست!جان کلام را گفتی و کس بر نگرفت، چنین است شیوه اندیشگی غالب!اما در باب نزدیکی با مادر و دیگر محارم در کیش بهی؛نقل قولی می آورم با یک واسطه از موبد موبدان که میفرماید:از حضرت زردشت پرسیدند ؛ در شرایطی که امکان انقراض نسل آدمیان در میان باشد و ادامه نسل جز با هم آغوشی با محارم ممکن نباشد، آیا میشود با آنان هم بستر شد؟؟گمان نمی رود
پاسخ هیچ پیامبری منفی بوده باشد. ٰمتاسفانه برخی از روی غرض ورزی پرسش را پاک کرده ،
پاسخ را پیراهن عثمان کرده اند!( راوی این حدیث مسلمانی معتقد است)
user_image
تنها
۱۳۹۴/۱۱/۰۷ - ۰۴:۰۸:۳۷
با عرض سلامفرهنگستان زبان و ادب فارسی در سایت اینترنتی خود صفحه‌ایی به غزل شیخ عطّار با عنوان منم آن گبر دیرینه اختصاص و اقدام به انتشار پانزده برگ مدارک نموده و متاسفانه نتیجه گیری قطعی و مشخصی نصیب خواننده نمی گردد ولی جمع آوری تحسین آمیز مدارک و نظرات مختلف قابل ستایش است و در برگ نهم اوراق مذکور سه بیت شعر از استاد معنوی عطّار یعنی منصور حلّاج به زبان عربی نقل گردیده ولی بدون ترجمه و تفسیر فقط به این نکته اکتفا شده که غزل مذکور عطّار یادآور این سروده عربی حلّاج است و اکنون متن عربی و ترجمه آن را به اطلاع دوستان عزیز می‌رسانم تا اگر کسی از تفسیر کامل سه بیت اطلاع داشته باشد همگی را مطلع فرماید و از اساتید بزرگوار زبان و ادبیات عربی هم تقاضا دارم در صورتیکه در ترجمه ایرادی باشد لطف نموده راهنمایی و ارشاد فرمایند و اینک اشعار: ولدت امّی اباها انّ ذا من عجباتِ فبناتی بعد ان ک نّ بناتی اخواتی لیس من فعل زمان لا ولا فعل الزناتِترجمه بیت اول: به دنیا آورد مادرم پدرش را و به حقیقت این عجیب است.بیت دوم: دخترانم بعد از آنکه دخترم بودند خواهرم نیز هستند.بیت سوم: این کار نه کار دور و زمانه است و نه کار زنا.
user_image
طهمورث جواهری
۱۳۹۴/۱۱/۱۷ - ۰۳:۴۵:۳۸
با عرض سلامقبل از اینکه در مورد سه بیت منصور حلّاج اظهارنظر خود را بیان کنم لازم می دانم برای درک بهتر معنای این ابیات توجه دوستان محترم را به داستان زیر جلب نمایم . در مورخه 2/7/72 بخش فارسی رادیو بی بی سی برنامه ایی راجع به تناسخ و به نقل از مجله فورتین تایمز FORTEAN TIMES پخش نمود که لحظاتی پس از شروع مطالب آنرا ضبط نموده ام و خلاصه داستان از این قرار است خانمی به نام جِنی کاتل مرتب تصاویری جلو چشمش ظاهر می شود به پزشک روانکاو مراجعه و بعد از اینکه چند بار او را به خواب مغناطیسی میبرند جزئیاتی از زندگی گذشته خود را بیان می کند و طبق توصیه پزشک به محل زندگی گذشته خود یعنی شهر ساحلی مَلاهای در ایرلند مراجعه و پس از تلاش فراوان از طریق اداره ثبت و احوال مدارک مربوط به هویت قبلی اش را که مِری ساتن نام داشته و دارای شش فرزند بوده و در سن 32 سالگی فوت نموده بدست می آورد و از طریق بایگانی پرورشگاهها جستجوی فرزندان خود را آغاز و بالاخره موفق می شود اعضای خانواده را دور خود جمع کند و فرزندان بزرگتر از مادر هم گفته اند که احساس خیلی خوبی دارند و در پایان مجری برنامه بر واقعی بودن داستان تأکید و اظهار نمود نظایر دیگری هم وجود دارد . بیت اول اشعار منصور حلّاج دقیقاً مشابه داستان فوق می باشد و راجع به تناسخ و می فرماید من قبلاً پدر همین مادری بوده ام که مرا به دنیا آورده و در نتیجه تعجبی ندارد که گفته شود به دنیا آورد مادرم پدرش را و بیت دوم مجدداً اشاره به تناسخ است و می فرماید دخترانم قبلاً خواهرانم بوده اند و البته در این بیت ممکن است اصل وحدت وجود هم مورد هم مورد نظر باشد زیرا در وحدت وجود همه مخلوقات یکسان و از یک منشأ هستند و به قول شیخ سعدی که در آفرینش ز یک گوهرند و در بیت سوم می فرماید این اتفاقات مربوط به این دوره و زمانه نیست یعنی مربوط است به نظام خلقت و ممکن است روح مَحرمی در رَحم مادری قرار گیرد و یا محارمی با همدیگر ازدواج کنند و این عمل زنا محسوب نمی شود چون از گذشته خود اطلاعی ندارند و به قول مولانا عقل های اولینش یاد نیست و از نظر مشابهت با پنج بیت غزل شیخ عطّار علاوه بر وجه مشترک در مورد تضاد با مذهب بیت اول غزل عطّار هم مربوط به تناسخ می باشد و مشابهت دیگر بیت سوم است که می فرماید از آن مادر که من زادم دگر باره شدم جفتش می توان گفت که همسر عطّار قبلاً مادر او بوده ولی بنده همچنان این بیت ار در رابطه با وحدت وجود می دانم که قبلاً توضیحات کاملی داده ام و بیت پنجم شاه بیت در میان کلیه اشعار شیخ عطّار می باشد و مربوط می شود به مرحله هفتم تکامل و فقط همین بیت است که در مورد اتصال به منبع هستی صحبت می کند و همانند استاد بزرگوارش ندای اناالحق سر می‌دهد .
user_image
فرزاد اقبال
۱۳۹۵/۱۱/۰۱ - ۰۴:۰۳:۵۷
از همه نظرها جالب تر نظر ایران بود که واقعا جلب نظر میکرد. میگه هیشکی نظر نده چون دل پاک نداره. کلا یه چیزی فهمیده و جو گرفتش و میخاد دهن دیگران رو ببنده.
user_image
یوسف
۱۳۹۶/۰۱/۲۵ - ۲۰:۴۷:۳۷
با در نظر گرفتن داستان روی آوردن عطار به تصوف و جایگاه تصوف بین فقها و ظاهر بینان شاید مقصود عطار در بیت سوم بازگشت ایشان به اصل خود که معنای خاصی در عرفان دارد باشد و گبر خواندش هم شاید اشاره ایشان به چهره بدی که تصوف در افکار عوام و ظاهر بینان دارد باشد وگرنه بعید است که عطار را با این همه اشعارش و مدح از خلفا کسی معرفی کنیم که به دین زردشتی تمایل دارد والله اعلم
user_image
امیر
۱۳۹۶/۰۲/۱۵ - ۱۱:۴۱:۴۶
بیت سوم که محتوی زنای محارم درش هست. بیتی جعلی بوده که توسط متعصبین مذهبی جهت تخطئه شیخ عطار و آیین گذشته ایرانی در میان سایر ابیات جعل و گنجانده شده. اصولا در تمام تاریخ ادبی مکتوب ایران چنین ابتذالی به قلم درنیامده. و ممکن هم نبوده فرضا عطار چنین بسراید و در زمان خودش هیچ تبعات و اشارات مهلکی نداشته باشد. متاسفانه زودباوری و فقدان نگاه نقادانه در تصحیح نسخ که عمدتا دست برده و مخدوشند در میان ادیبان و تصحیح کنندگان ایرانی بیداد می کند. تمام داستان این است یک متعصب تازی پرست از فشار دشمنی و خصومت با گبر و آیینها و فرهنگ ایرانی بیتی با محتویات زنای محارم را در میان ابیات عطار این شاعر ادیب و باادب گنجانده و خصایص امیال خود را فرافکنی کرده.
user_image
پریشان روزگار
۱۳۹۶/۰۲/۱۵ - ۱۷:۰۷:۴۴
امیر گرامی گوش هوش به پیغام اهل راز بدارید و چشم از یاوه سرایی های متعربان بر گیریددر حاشیه همین ( به اصطلاح !) غزل، دکتر ترابی و ادب دوست راز گشوده اند، به درستی
user_image
امیر
۱۳۹۶/۰۲/۲۶ - ۰۰:۲۷:۲۶
باعث تعجب هست که بیت جعلی سوم که ضعیف و نامتناسب با سایر ابیات است هنوز در متن شعر مجعول فوق مشاهده میشود و اقدامی برای برداشتن این بیت مجعول خصومت آمیز نشده است!در تمام دوران استیلای عرب و عربزدگان، یکی از حربه های این بیگانگان این بوده که در اشعار حاوی مضامین گذشته اعم از حماسی و باستانی و به ویژه آئین گذشتگان دست ببرند و این معدود اشعار را به ابتذال بکشانند. و این دسیسه وطنفروشان جز به یمن کوتاهی ادبیان معاصر ممکن نمیشد. کافیست حتی با عقل سلیم نگاهی به ابیات انداخت و به راحتی دریافت که این بینت مجعول نه تناسب محتوی و نه تناسب ساختار داشته و بر کل شعر سنگینی میکند.تنها علت جعل این بیت ضعیف؛ ترس تازی پرستان از بازگشت به خویشتن خویش ایرانیان به لطف شعر دلاورانه عطار است.افسوس که بسیاری از ادب دوستان و ادیبان عصر حاضر بجای دلیری و خردمندی در مواجهه با چنین مقولاتی به انفعال و عدم تفکر نقادانه مشغولند.شعر درست این است؛منم آن گبر دیرینه که بت خانه بنا کردمشدم بر بام بت خانه در این عالم ندا کردمصلای کفر در دادم شمارا ای مسلمانانکه من آن کهنه بت‌ها را دگرباره جلا کردمبه بکری زادم از مادر از آنم عیسی ام خوانندکه من این شیر مادر را دگرباره غذا کردماگر عطار مسکین را در این گبری بسوزانندگواه باشید ای مردان که من خود را فنا کردمضمنا، این شعر عطار اشاره به آئین مهر یا میترائیسم داشته و ربطی به دین زرتشتی ندارد.و روایت مسیح نیز روایت زایش مهر از مادر زمین است که بعدها از مهراب ها به کلیسا ها منتشر شد.این گونه مشترکات را در شعری دیگر می توان شاهد آورد، زمانیکه اسفندیار در شاهنامه میگوید؛برافروزم اندر جهان داد رابه پا دارم (آئین میلاد) راکه اشاره به آئین میلاد مهر است.
user_image
بیتا
۱۳۹۶/۰۴/۱۶ - ۰۹:۳۴:۵۴
با سلام نظرات دوستان رو خوندم در بین انها چند مورد به تناسخ اشاره شده بود. مدتی هست که در مورد زندگی های متوالی و تکامل روح کتاب میخونم خواستم این کتابها را اینجا معرفی کنم چون با خوندن انها درک این شعر حضرت عطار (مخصوصا بیت سوم) راحتتر میشود . جناب آقای طهمورث جواهری در حاشیه ی دومشون که در مورد برنامه ای از رادیو بی بی سی هست به این موضوع خیلی خوب اشاره فرمودند. تنها عشق حقیقت دارد(دکتر برابان ال وایس)، استادان بسیار زندگی های بسیار (دکتر برایان ال وایس)، سفر روح (دکتر مایکل نیوتن)، سرنوشت روح(دکتر مایکل نیوتن). امیدوارم حاشیه ای که نوشتم مفید باشد.
user_image
بی سواد
۱۳۹۶/۰۶/۳۰ - ۰۷:۴۲:۳۲
عهد عتیق ، سفر پیدایش ، شماره 11 / 29 ابراهیم با خواهر ناتنی خود سارا ، و ناحور (برادر ابراهیم) با برادر زاده اش ملکه ازدواج کردند.
user_image
شهلا
۱۳۹۸/۰۲/۲۱ - ۱۴:۱۲:۳۲
از نکته سنجی هایی که بعضی از دوستان بر اساس تحقیق، دانش و بینش متکی بر تجربه و علافه شان آوردند، سپاسگزارم - هم نکاتی را آموختم و هم نکاتی را برای تأمل و تحقیق بیشتر پیش روی خود یافتم: که می توان هم خوشحال بود از این که می توان به این ترتیب به دنیای راز آلود و "زبان راز"ها از طریق ِارتباطات نهانی و اشتراکات ِ زبانی و معنایی در میان عرفا و شعرای دوره های خاص رسید ... ؛ و هم مشکوک به منابع و مقاصد و اغراض.در ارتباط با نوشته ی آای امیر در بالا ☝️در باره ی بیت سوم تا اندازه ای مثل ایشان فکر می کنم:
user_image
فرهای جدی
۱۳۹۸/۰۳/۰۹ - ۰۱:۲۳:۰۲
سلاماین غزل و غزلی مشابه از مولانا "مسلمانان من آن گبرم که دین را خوار می‌دارم. مسلمانم همی خوانند و من زنار می‌دارم."پس از کشته شدن شیخ شهاب الدین سهروردی بجرم گبری گری بدست صلاح الدین ایوبی و در رثای ایشان سروده شده است،ای کاش نظرات مشعشع دوستان بی اطلاع توسط ادمین حذف گردد
user_image
بهروز
۱۳۹۸/۰۴/۱۷ - ۱۷:۵۷:۵۱
و همانا ما بتی از گل افریدیم و به همه موجودات گفتیم که بر این بت سجده کنید.
user_image
شیر علی
۱۳۹۸/۰۶/۱۳ - ۱۴:۳۷:۵۹
همهٔ نظرات را خواندم و این همه مجادله در مورد بیت سوم.هیچکدام حتی ذره ای به حقیقت نزدیک نبود.بی شک این بیت از عطار است و به او نبسته اند.این بیت ربطی به تناسخ ندارد.این بیت نهایت شهود است و تفسیر نکردنش بهتر...
user_image
یکی (ودیگر هیچ)
۱۳۹۸/۰۶/۲۸ - ۰۲:۱۷:۵۴
به نام اوهنگامیکه حقیقت روی خود را عریان می نماید ایادی شیطان دست بکار می گردند تا روی آنرا بپوشانند یعنی از هر منطق و ابزاری استفاده می کنند تا آنرا با کفر درآمیزند تا بجز افراد مخلص (با فتح لام بمعنی خلاص شده)دیگران از آن تمتعی نبرند! چرا که فلسفهء وجودی شیاطین یا نفس لوامه همین است که به ترویج کفر و گمراهی بپردازند.چنانچه نیک بنگریم عطار سیر تکاملی انسان را از کفر محض به سوی فنا شدن در حقیقت محض به اختصار در این پنج بیت بیان فرموده و دنیایی از بیگانگان با معرفت را در پوستین هم انداخته است!!عطار می گوید : ای مسلمانانی که از اسلام و مسلمانی هیچ نمی دانید شما در اسلم شیطان غوطه می خورید و تسلیم و مسلمانی شما برای شیطان (یا همان نفس لوامه ) است . همانگونه که من نیز اینگونه بودم ولی بارها زاده شدم تا بالاخره راه تسلیم یافتم و اگر عنایتی شود و مرا بسوزانند به مقام فنا دست خواهم یافت!
user_image
محمدی جهانگیر
۱۳۹۹/۰۷/۰۲ - ۰۰:۵۵:۱۴
تناسخ و جامه به جامه عوض کردن ارواح
user_image
تنها خراسانی
۱۳۹۹/۱۲/۰۵ - ۰۹:۴۶:۴۳
پیر ما وقت سحر بیدار شداز در مسجد بر خمار شداز میان حلقهٔ مردان دیندر میان حلقهٔ زنار شدکوزهٔ دردی به یک دم درکشیدنعره‌ای دربست و دردی‌خوار شدچون شراب عشق در وی کار کرداز بد و نیک جهان بیزار شداوفتان خیزان چو مستان صبوحجام می بر کف سوی بازار شدغلغلی در اهل اسلام اوفتادکای عجب این پیر از کفار شدهر کسی می‌گفت کین خذلان چبودکان‌چنان پیری چنین غدار شدهرکه پندش داد بندش سخت کرددر دل او پند خلقان خار شدخلق را رحمت همی آمد بر اوگرد او نظارگی بسیار شدآنچنان پیر عزیز از یک شرابپیش چشم اهل عالم خوار شدپیر رسوا گشته مست افتاده بودتا از آن مستی دمی هشیار شدگفت اگر بدمستیی کردم رواستجمله را می‌باید اندر کار شدشاید ار در شهر بد مستی کندهر که او پر دل شد و عیار شدخلق گفتند این گدیی کشتنی استدعوی این مدعی بسیار شدپیر گفتا کار را باشید هینکین گدای گبر دعوی‌دار شدصد هزاران جان نثار روی آنکجان صدیقان برو ایثار شداین بگفت و آتشین آهی بزدوانگهی بر نردبان دار شداز غریب و شهری و از مرد و زنسنگ از هر سو برو انبار شدپیر در معراج خود چون جان بداددر حقیقت محرم اسرار شدجاودان اندر حریم وصل دوستاز درخت عشق برخوردار شدقصهٔ آن پیر حلاج این زمانانشراح سینهٔ ابرار شددر درون سینه و صحرای دلقصهٔ او رهبر عطار شد
user_image
تنها خراسانی
۱۳۹۹/۱۲/۰۵ - ۰۹:۵۱:۵۵
باز پرسیدند: مسلمانی چیست و مسلمان کیست؟ گفت: مسلمانی در کتابهاست و مسلمانان در زیر خاک اند.از او پرسیدند: اصل دین چیست؟فقال الورع.گفتند: آن چیست که ورع را تباه کند؟فقال الطمعذکر حسن بصری رحمه الله علیهتذکره اولیا عطار
user_image
تنها خراسانی
۱۳۹۹/۱۲/۰۵ - ۲۲:۵۱:۰۸
چرا عرفا در قالب رمز و راز خیلی از مسائل را می گفتند!؟شاید یکی لزدلیل های مهم ان ، خفقان و استبداد ان زمان بوده باشد!و یا انکه هر گوش را لایق شنیدن حقیقت نبوده باشد![ در هر دو دوره فقط از لحاظ ظاهر و رنگ و لباس تغییر ایجاد می شود...حماقت همچنان باقی است و این خود از اسرار الهی است!]
user_image
تنها خراسانی
۱۳۹۹/۱۲/۰۵ - ۲۲:۵۸:۳۷
پیر در معراج خود چون جان بداددر حقیقت محرم اسرار شدجاودان اندر حریم وصل دوستاز درخت عشق برخوردار شدقصهٔ آن پیر حلاج این زمانانشراح سینهٔ ابرار شددر درون سینه و صحرای دلقصهٔ او رهبر عطار شدپیر با بخشیدن جان! دوباره با عشق چون درختی جانی تازه یافت!عاشقی زندگی واقعی است و این قصه رهبری "میدان" عطاران برای رستگاری!عاشق محرم اسرار است...
user_image
نیما داودی
۱۴۰۰/۰۱/۲۶ - ۱۶:۱۶:۱۶
به بکری زادم از مادر از آن عیسیم می‌خوانندکه من این شیر مادر را دگر باره غذا کردماین بیت وزنش اصلا درست نیست درست آن اینگونه است:به بکری زادم از مادر ، از آنم عیسیم ‌خوانندکه من این شیر مادر را دگر باره غذا کردم
user_image
MatinRGI
۱۴۰۰/۰۴/۱۷ - ۱۳:۰۳:۰۱
در اینجا نکته ای وجود دارد که بسیاری از ایران ستیزان و بی میهنان انیرانی از آن سوئ بهره میبرند عطار خود را گبر خوانده است و در بیتی میگوید از آنم گبر می خوانند که با مادر زنا کردم برخی ها از روی نادانشی این بیت را دست آویزی برای استوان کردن(ثابت کردن) زنای با محارم! در ایران باستان و دین زرتشتی قرار میدهند جدا از اینکه جستار تاریخی این پراسه در زمان ساسانیان بسیار شوخیست و بنمایه درستی ندارد و تنها با برساخت(جعل) تاریخ میخواهند به خواست خود برسند ولی در اینجا عطار با این استعاره ها تنها در سدد ساخت آرایه غزل است که بسیار شگفت هم ساخته میشودو پیوندی به اینگونه چیز ها ندارداگرچه نخست اینکه ییت سوم (که با مادر زنا کردم...) در دیوان اشعار عطار به کوشش و تصحیح تقی تفضلی که استوان ترین(معتبر ترین) ویراستار(تصحیح) در میان سایرین است دیده نمیشود(رویه ی 405_غزل 504) دیوان های بی پایه و اساس دیگری هستند مانند تصحیح م؛درویش!(محمود علمی) که یک درویشی! بدون هیچ بنمایه ای آن را تصحیح کرده است و اندیشه های آلوده صوفی گری خودش رو هم در حاشیه آورده است [به ویژه در باب ازدواج محارم در دین زرتشت] تصحیح تقی تفضلی از نسک ها و نسخه های تاریخی دیوان عطار کد می آورد و این بیت در آن وجود ندارد اگر دانشیک(تخصصی) بخواهیم آن را واکاوی(بررسی) کنیم در ده نسخه ی تاریخی که دیوان تفضلی بر پایه آن نگارش شده است تنها شش نسخه این غزل را دارا میباشند و نسخه های قدیمی و بنیادین(اصلی) آن را ندارند این غزل در نسخه پیشین کتابخانه ی مجلس، نسخه کتابخانه سلطنتی، نسخه استاد فروزانفر و نسخه استاد مهدی بیانی وجود ندارد ولی به این مانا(معنی) نیست که غزل ساختگی میباشد خیر بیش از یک سوم از غزلیات دیوان در نسخه های آغازین وجود ندارد و از سایر نسخه ها باید گرفته شود در نسخه ی دکتر نورانی وصال که در آن نه تنها غزلیات بلکه نگارنده پنج هزار بیت دیگر از سایر آثار عطار را هم نوشته است! بدون حتا یک خط خوردگی،غلت نوشتاری و جا افتادگی در ابیات! این غزل وجود دارد نگارنده آن را دویست سال پس از عطار با دست نوشتی بسیار زیبا نوشته است و در نگارش آن بسیار موشکافی به کار برده است این نسخه به همین شوند ها(دلایل) بسیار استوان(معتبر) است و بر نسخه های دیگر برتری دارد[سایر نسخه ها دارای خط خوردگی،افزودنی ها و جا افتادگی های بسیار است] در این نسخه بیت با مادر زنا کردم وجود ندارد در مجموعه ی کتابخانه ی مجلس که شامل اشعار سی و شش شاعر دیگر همراه با عطار است و یکی از نسخه های دقیق و پاکیزه میباشد غزل زیر بدون بیت زنا وجود دارد در نسخه ی دیگر کتابخانه مجلس، نسخه ی منتخب مجلس و نسخه مرحوم ناصرالدوله به همین شیوه آورده شده است تنها در این میان دیوان چاپی شادروان استاد نفیسی آن بیت[که با مادر زنا کردم...] را آورده است که برپایه نسخه های بی ارزشی همچون تذکره بتخانه و... است و بسیار سست میباشد استاد نفیسی درباره زادروز عطار هم هرچند پژوهش هایی داشته اند ولی اشتباهات تاریخی زیادی دارند به هر روی!! این زیاده گویی ها نیاز بود که روشن شود بی تردید بیت سوم از عطار نیست کماکانکه همچنین بسیار روشن است که آوردن بیت سوم وزن غزل را هم به هم زده است شوربختانه در گنجیبنه ارزشمند سایت گنجور هم این بیت آورده شده است و  نادانشی های زیادی بدون پژوهش در حاشیه ی آن گفته شده است ولی...! جدا از بودن یا نبودن بیت سوم؛ دگرسانی در اندیشه عطار بوجود نمی آید چراکه وادی(مراحل) این غزل همراه با استعاره به این شیوه نمایان میشود:بیت سوم از شاه بیت های عطار میباشد(اگر بگوییم از آن وی باشد!) میگوید که از مادری که من زاده شده ام(در اینجا فردید آیین زرتشتی نیاکان میباشد) که عطار میگوید پس از زایش از آن و اسلام آوری کافری و... باز به مادر خویش باز میگردد و با آن جفت میشود! و زنا میدارد سپس با باکره گی از مادر خویش خارج میشود خب این به روشنی بیان میدارد که به داستان باکره زاده شدن عیسی اشاره کرده است چراکه عطار خود را روح خدایی میداند که وارد بدن مادر شده سپس با وی جفت میشود زنا(پیوند) نیک میگیرد و در آخر به شیوه باکره و پاکی از بدن مادر با اندیشه دیگر ساخته و متولد میشود و از شیر(اندیشه های) مادر خود تغذیه کرده و خود را عیسی میخواند!! تمام. تمامِ این ها دست به دست هم داده اند که این آرایه زیبا ساخته شود. درباره روح خدایی هم بله! شاعران ما بارها خود را خدا نامیدند فریاد انالحق سرزده اند و...برخی ها در این غزل میگویند عطار  تعالیم زرتشت را مادر خود و بنیان اندیشه ایرانی می داند. و خود را نیز فرزند اندیشه اسلامی میداند!! اسلام را با فرهنگ و اندیشه ایرانی در تناقض نمی بیند و آن را جفت و همتا می داند خب ببینید اینان تا چه اندازه هایی از کور اندیشی پیش میروند ولی مگر ایشان اندکی کور تشریف دارند و یا غزل ها را نمیخوانند که عطار صلای کافری سر میدهد!!؟ خب اگر آیین زرتشتی را در تقابل با اسلام نمیدانست خود را مسلمان زرتشتی میخواند!! این همه کفر و کافری و شراب و تلبیس و مزوری و سالوس و نفاق و... در اشعار چیست؟! ولی عطار به همین خزعبلات هم رودست میزند در مصیبت نامه بخش سی و هشتم در زمان مسلمانی خود مینویسد:                  دین زردشتی گرفتی پیش در        نیست این دین محمد ای پسر                                    عطار اسلام و زرتشتیت را زیر مجموعه یکدیگر نمیخواند اگرچه مگر محمد خاتم النبیا نبوده است پس بازگشت به دین زرتشتی و کافری سر دادن را دیگر با چه صیغه ای خواهند روایش(توجیه) کنند؟!سپس در آخرین بیت غزل هم عطار میگوید اگر زمانی به دست مسلمانان کوراندیش(متعصب) در این گبری سوخته شدم (و باز اشاره به چم(معنای) درست گبر میکند میگوید اگر در آتش سوخته شدم گوا باشید که من به هرروی اندیشه خود را بیان کردم...(در آن زمان زرتشتیان و گبرکان را برای مجازات معمولا به دار نمی آویختند بلکه در آتش میسوزاندند تا نشان دهند که آتش به کمک این گبر ها نمی آید و اندیشه آنها تا چه اندازه بیهوده است و اسلام بر آن برتری دارد!!این کردار سوزاندن بر پایۀ گواه(سند) داستان ها و حکایت هایی که از نوشتار های عطار بر می آید به همین شوند(دلیل) بوده است این هم تنها یکی از آرام ترین حمله های عطار به اسلام و کعبه و... می باشد در سایر ابیات به روشنی بیان میدارد که به دِیر مغان(اندیشه زردشتیان) مانند بیش از 50 شاعر پس و پیش خودش در می آید و بر پاد(ضد) اسلام هم سروده های فراوان دارد (در حقیقت عطار را باید زرتشتی دانست مانند سایر شاعران بزرگ ما پراسه ترسابچه و مسیحیت هم در زیر مجموعه دِیر مغان و باور مغانی اتفاق می افتد که جستار بسیار گسترده ای است درباب همین غزل که عطار به روشنی فردید خود را بیان میکند استاد زرین کوب در صدای بال سیمرغ که بسیار بسیار سست به غزلیات و شالوده فکری عطار میپردازند در رویه(صحفه) 64 مینویسند: [و بعضی از غزل ها را قدما! محتاج شرح و تفسیر یافته اند! منم آن گبر دیرینه که بتخانه بنا کردم یا آنگونه که در نسخه های جدیدترست مسلمانان من آن گبرم که بتخانه بنا کردم درینگونه لغزها پاره یی اوقات گوینده چیزی از تحول روحانی خود را هم به تقریر میکشد و خواننده را با تجارت بی مانند آشنا میکند گم شدم در خود نمیدانم کجا پیدا شدم جالب آن است که پیدا شدن در غیر آنچه بود برایش امید نیست تحقق واقعیت است و این نوع گم شدن گم شدنی را توصیف میکند که در واقع پیدا شدنی در پی آن نیست!!] در این تفسیر(سفسطه) نیک اندیشدید!؟ در اینجا تنها استاد زرین کوب یک پیچه کلفت در تفسیر غزل عطار انداخته است و در آخر هم که هیچ فرانمودی(توضیحی) در بازنگری غزل به خواننده نمیدهد شوربختانه کج فهمی ها در تصوف اینگونه یک استاد دانشگاه را به قعر چاه خود فریبی فرو میبرد و تنها یک نویسنده با نوشته های سفطه وار و صوفیانه میسازد (زرین کوب بیشتر به اشعار زمان مسلمانی و تصوف عطار میپردازد حال اینکه یک پژوهشگر در باب عطار باید بداند که مهمترین آثار شاعران ما از جمله عطار، غزلیات و زمان عرفان مغانی (بر پاد صوفی گری) شاعران است پند های صوفی گری شاعران که در آثار آغازین و مسلمانی آنهاست ارزش چندانی ندارد چراکه خود در پایان زندگانیشان آنها را کنار میگذاند!. حتا استاد دشتی هم در کتاب خود در باب مولانا(هرچند واکاوی های خوبی داشته است) ولی باز با سنجه تصوف اشعار مولانا را اندازه میگیرد زرین کوب هم تنها اندیشه خود را در روشنگری(شرح) اشعار عطار مینویسد در جاهایی پژوهش هایی درباب زادروز عطار دارد که دارای ارزش ژرف پژوهشی نمیباشند 
user_image
وحید توسلیان
۱۴۰۳/۰۱/۰۶ - ۰۲:۱۹:۵۸
سلام .من زیاد از شعر و تفسیر سر در نمیارم ..اما تصورم اینه که شعر عرفا برگرفته از مکاشفاتشون هست و معلومات منازل سلوکی خودشون رو در قالب شعر  بسته به شرایط موجود یا بصورت شفاف یا در قالب رمز و در لفافه عنوان میکنن ..پس اعتقادم اینه که تا کسی وارد اون وادی نشده و به معلومات عطار بصورت عینی تسلط پیدا نکرده تموم این تفاسیر گمانه زنی و حدسی بیش نیست .  سوال ؟ طبق گفته تموم عرفا منازل سلوکی برای همه یکسان هست فقط تقسیم بندی های این منازل شاید متفاوت باشه یعنی بعضیا این مراحل سیر رو با جزییات تقسیم بندی کردن که باعث شده مراحل بیشتری تو این مسیر قید بشه ..بعضیا کلی گویی کردن ..ولی اصل ماجرا یکسان هست . لذا تموم عرفا در مسیر سیر در منازل مختلف به معلومات ثابت و مشخصی دسترسی پیدا میکنن . با این اوصاف اگر گفته ی عطار مبنی بر زنای با مادر جنبه ی واقعی داشته باشه و به نوعی اشاره به تناسخ باشه ..چرا عموم عرفایی که همین منزل رو فتح کردن به همچین موضوعی اشاره نکردن ؟؟؟..پس من شخصا استنباطم اینه که این بیت اشاره رمز آلود به یک موضوع دیگه ای داره که اینگونه عنوان شده .  مورد دوم اینکه عطار نیشابوری یا مولوی و بسیاری از عرفای به نام در طول تاریخ در اشعارشون مستقیم و غیر مستقیم به عظمت وجود حضرت امیرالمومنین (ع) اشاره داشتند و با ابراز ارادت خاص حضرت رو پرچم دار مسیر طریقت دونستند .  سوال : کلی کتاب و روایت از امیرالمومنین وجود داره که در مورد تموم امورات مادی و معنوی بشر راهنمای بشر هست ..کجای فرمایشات امیرالمومنین اشاره به موضوعاتی مثل تناسخ شده ؟ اتفاقا من روایات زیادی دیدم که اهل بیت به شدت تناسخ رو تکفیر کردن .  و اما سند آخر کلام مقدس خداوند متعال هست   ( قرآن )  با توجه به گسترش مطالعات روی قرآن و اکتشافات روزافزون اسرار علمی که قرآن ۱۴۰۰ سال قبل به اونها اشاره داشته تقریبا هر گونه شک و تردید در مورد اعجاز قرآن مجید از بین رفته  سوال ؟؟ چرا قرآن کوچکترین اشاره ای حتی بصورت رمز آلود به موضوع تناسخ نداشته ..نه تنها نداشته بلکه بارها به آخرت اشاره کرده ..اخرتی که اصلا قوانین مشابه دنیای ما نداره ..مثل محاسبه اعمال در  یک روز که معادل پنجاه هزار سال هست ..یا بهشت و جهنم جاودانه ..البته با توجه به فرضیات اخیر مبنی بر قوانین کرم چاله ها و اتساع زمان یا تعریف زمان با توجه به مدت گردش یک کره به دور خودش( که یک روز رو تشکیل میده ) در هر نقطه ای از این جهان هستی میشه زمان یک روز رو کم یا زیاد کرد،این فرضیه میتونه محتمل باشه که قیامت در نقطه ای دیگر از همین عالم ماده واقع میشه که البته میتونه قوانین فیزیکی متفاوت از زمین داشته باشه . و البته مطابق فرضیه تله پورت  در اونجا آگاهی ما ( همان روح )تغییر نکرده ..ولی جسم ما کاملا جسمی غیر از این جسم کنونی ماست ( در مورد این مطلب حتی روایتی از امام رضا ع وجود داره ) ..لذا از بعد ژنتیکی ما دیگر فرزند مادرمون  نیستیم ..پس ازدواج با مادر یا خواهر امکان پذیر است چون اصلا اونها از بعد فیزیکی دیگر جزو محارم ما نیستن . شاید اشاره عطار از این چیزی که بعضا دوستان اونو تناسخ نامیدند همین انتقال و برانگیختگی در نقطه ای دیگر از عالم هستی باشه که با توجه به شرایط بالا که عرض کردم معنای محرمیت در اونجا از بین رفته . ممنون 
user_image
هادی نیکزاد
۱۴۰۳/۰۵/۲۹ - ۱۶:۰۷:۱۷
با سلام خدمت دوستان گرامی نظرات دوستان را خواندم و  استفاده کردم و لازم دونستم نظر خودم که برگرفته از نظر بزرگان است رو برایتان بنویسم  عرفای بزرگ هیچ کدام به دین معتقد نبوده اند و مسائل شرعی دین را برای گم نکردن  راه انسان‌های پیرامون رعایت می‌کردند . چون دین ها همه بعد از انسان‌های بزرگ توسط افراد بعد از  انها شکل گرفته آند . یعنی انسان بزرگی همچون حضرت محمد به درجه ایی رسیده و مکاشفاتی داشته که عده ایی بعد از ایشان دین درست کردند و هزاران فرقه و تمامی پیامبران هم به همین صورت بوده اند و بعد از آنها نسل به نسل انسان‌های کامل بوده اند تا به امروز همانطور که حضرت مولانا سرودند که به هر دوری ولی ای قائم است آزمایش تا قیامت دائم است . و اما در مورد شعر  که به طریقی حضرت عطار به وحدت وجود اشاره دارد تا تناسخ که اشاره دارد که منم آن گیر دیرینه یعنی اشاره به حضرت زرتشت و ساخت کعبه می‌باشد و در بیت بعد اشاره به بت شکستن حضرت ابراهیم که همان .... می‌باشد می‌کند که من آن کهنه بت‌ها را دگر باره جلا کردم و صلای کفر سر دادم شما را ای مسلمانان اشاره به این دارد که این حرف‌ها برای شما مسلمانان کفر به حساب میاید و در مورد بیت سوم اشاره به تولد عیسی مسیح می‌کند که می‌گوید خودش بوده ..... که از قید زمان خارج شده و این سلسله ادامه خواهد داشت و در نهایت میفرماید که اگر به خاطر این افکار مرا به جرم کفر کشتند بدانید که من به مراحل انتهای سلوک که فناست رسیدم . با تشکر از دوستان خوبم