
عطار
غزل شمارهٔ ۵۰۵
۱
تا عشق تو را به جان ربودم
بی درد تو یک نفس نبودم
۲
از روز ازل هنوز مستم
وز شوق الست در سجودم
۳
گفتی که جمال خود نمایم
این خود ز کمال تو شنودم
۴
در آتش هجر انتظارم
میسازم و سوخت این وجودم
۵
بی لطف تو بوی خوش ندارم
گر جمله گلاب و مشک و عودم
۶
از بوی جگر که میگدازم
بر اوج فلک رسید دودم
۷
مفتاح هدایتم تو دادی
آنگه در اهلیت گشودم
۸
در عشق تو یافتم سعادت
صد باره درون خود زدودم
۹
نامم ز تو زان شده است عطار
کز حسن تو عارفی نمودم
تصاویر و صوت


نظرات